رسیدن به آسمایی:12.06.2009 ؛ نشر در آسمایی: 13.06.2009

 

اسماعیل اکبر

 

روشنفکران و انتخابات

 

اگر چه یک دوره ریاست جمهوری انتخابی ما به پایان رسید، اما هنوز از دوره انتقالی که وظایف قبل از نخستین جمهوری انتخابی بود بیرون نرفته ایم. یعنی پایه ها و اساسات حیات اجتماعی ما برای حرکت به سوی فردا پیریزی نشده است. اگر چه مشکلات طبیعی که بر سر راه ریاست جمهوری آینده قرار دارد فراوان است موانعی که سیاست های نادرست مارپیچی ناشی از معامله ها با نیرو های ضد نظم و قانون، مخالف آزادی و دشمن ارزش های عام بشری بران مشکلات افزوده است وضع را پیچیده تر می سازد. اگر هم رییس جمهوری داشته باشیم که مصمم به طرح و پیریزی مجدد بنیاد های فردا باشد، رسیدنش به موفقیت دشوار و حتا بعید به نظر می رسد. از جمله کاندیدها دکتور اشرف غنی احمدزی برنامه یی مطالعه شده یی برای بیرون رفتن از مشکلات و پی ریزی یک نظام مستحکم و متکی بر ارزش های پذیرفته شده بشری ارایه کرده است که ما در یکی از یادداشت های قبلی خود نیز آن را بنیاد حرکت به طرف خودکفایی ملی و توان یابی در جهت هماهنگی و همکاری با جامعه بشری ارزیابی نموده بودیم. یادداشت کنونی را مجددا از آن موضوع آغاز می کنیم.

اساس حرکت ابتکاری ملی و تبدیل شدن به عضو مفید و موثر جامعه بین المللی پیریزی نظام خودکفا بر مبنای اندیشه ها و دریافت های نوین توسعه است. بنیاد این خودکفایی، حرکت مبتکرانه و عضو مفید و موثر بودن را اتکا بر امکانات بشری و طبیعی جامعه خود ما تشکیل می دهد و بدیهی است که جانب بشری این توسعه عمده تر و اساسی تر است و بنابراین متمرکز شدن بر تربیه نسل جوان برنامه یی است که با همه قوا باید از آن پشتیبانی کنیم. اما تربیت نسل جوان دو جانب دارد: یکی تقویه روحیه و احساس مسئولیت ملی است و دیگری آموزش تمام جوانب علمی توسعه ی امروزی.

چنان که می دانیم امروز نسل جوان ما از لحاظ احساس و اندیشه و شخصیت در پراگنده ترین وضع قرار دارد و برای  آن که از این وضعیت بیرون آید باید خود را بشناسد. شناخت خود مستلزم شناخت تاریخ، فرهنگ و موقعیت خاص خود در منطقه و جهان است. امروز جوانان ما از لحاظ شناخت تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی و روان شناسی اجتماعی کاملا در وضع مایوس کننده یی به سر می برند. مثلا از لحاظ تاریخی این که می گوییم خطه کنونی محل تلاقی و تلفیق تمام مدنیت های باستانی منطقه و بشریت است مستلزم مطالعه علمی و همه جانبه می باشد. دیانت زردشت که از اولین ادیان مدون توحیدی و از بزرگتری اشراق های معنوی مدنیت باستانی است در همین سرزمین پدید آمده و آثار و بقایای فراوانی از آن هنوز در کشور ما موجود است که عامه نسل جوان ما کمتر چیزی از آن می دانند و این که لب و فشرده مدنیت های خاور میانه تا سواحل نیل به وسیله هخامنشی ها در کشور ما انتقال یافته و عصاره مدنیت های چین و آسیای مرکزی به وسیله نسل های متداوم و پیاپی از شمال در این سرزمین جریان داشته و این که مدنیت های هند به وسیله موریا ها و بعدا کوشانی های بزرگ در کلتور عمومی تاریخی ما جلب گردیده و این که ما ادامه دهنده تجربه علوم، فلسفه و مدنیت یونانی به وسیله شهر ها و واحد های انتقال یافته توسط یونانیان و ادامه یافته به وسیله باختریان به نام تمدن یونان و باختر است کمتر چیزی می دانیم. و این که قبل از اسلام همه این تجارب به وسیله دولت کوشانی که آیین بودایی را پذیرفته بود و در کنفرانس های بزرگی که در همین خطه به وجود آمد شعبه ماهایانا یعنی راه بزرگ بودایی پدید آمد چه اثراتی در تاریخ بعدی ما داشته است شاید عده محققین داخلی و خارجی بدانند. از مدنیت کوشانی که عصاره همه تمدن های یاد شده بود در هر قدم و هر بلست خاک کشور ما آثار منحصر به فرد و بی نظیر به دست می آید ولی در اهمیت کلتوری روانشناسانه، مردم شناسانه و اجتماعی آن تحقیقی صورت نگرفته و در اختیار نسل جوان قرار ندارد. این که بعد از اسلام اولین حلقه های دانشمندان، فیلسوفان، مفسرین، محدثین، فقها، جغرافیا نگاران و تاریخ نگاران از بلخ سر برآورده اند حادثه تصادفی نبوده بلکه زمینه تاریخی و مدنی آن جوشیده و قوام یافته بود. بعد از آن نیز جهان گشایی های چنگیز و تیمور حداقل از لحاظ مردم شناسی موجب اختلاطات بزرگ گردیده است که در کلتور عمومی جامعه جذب شده است چنان که ماثر آن در مدنیت تیموریان هرات جلوه گر شد. در طول دوره بعد از تیموریان نیز جامعه ما مشغول اثر پذیری از ترکستان و آسیای میانه، هندوستان و ایران بوده است. در دوره معاصر نیز ما اولین کشوری بودیم که با انگلیس ها دست و گریبان شدیم و بعد هم تهاجم سنگین بلوک شرق را از سر گذراندیم و حالا هم نقطه اتکا پیمان نظامی ناتو و برنامه های بزرگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آخرین مرحله لیبرالیزم غربی می باشیم. می توان گفت که دیگر کشور ها نیز این گرایشات و روند ها را تجربه کرده اند اما هیچ یک از کشور ها به گونه کشور ما به حاد ترین و گسترده ترین شکل تهاجمات نظامی، سیاسی و کلتوری معاصر را از سر نگذرانده است.

حال می خواهیم سوالاتی محض امتحان مطرح نماییم. به گونه مثال جمعیت قابل توجه از کشور ما پیرو مذهب اسماعیلیه اند و این مذهب در کشور ما ماجرا های بزرگ سیاسی و فرهنگی را از سر گذرانده است و حداقل آثار همه جانبه یکی از حجت های آن ناصر خسرو قبادیانی در کلتور، ادب و مردم شناسی ولایت بدخشان مشهود است که در حال داد و گرفت با هم مذهبان خود در تاجیکستان، پاکستان و کشمیر می باشند. آیا به جز پیروان این مذهب دیگر جوانان ما چیزی از این ماجرای اثر گذار تاریخی که در تاریخ امروز ما نیز نقش، مهر و نشان آن بارز بوده است چیزی می دانند؟ مذهب شیعه اثناعشری که پیروان گسترده، فعال و اثرگذار در تاریخ معاصر کشور ما بوده اند و ارتباطات تا عراق و شام دارند مورد مطالعه جدی قرار گرفته است؟ و به خصوص جوانان ما چیزی از آنها می دانند؟ و آیا شناخت اقوام کشور ما از ترک و تاجیک و پشتون و بلوچ و هزاره و نورستانی و عرب مطالعاتی صورت گرفته و در اختیار نسل جوان ما قرار داده شده است؟ و یک جوان ما که مثلا از صنف دوازده فارغ می شود چقدر درباره این واقعیت های مسلم و اثرگذار می داند؟ و آیا این ندانستن معضلات، مخاصمت ها و اختلافات را موجب نگردیده است؟ گمان نمی بریم که این مسایل بسیار مهم و قطعی شامل برنامه آموزشی و تعلیمی امروز ما قرار گرفته باشد. نگارنده باری برای طرح این مسایل مهم در آستانه تدوین نصاب جدید تعلیمی با وزارت معارف تماس گرفتم و بعد از سرخوردگی به اطلاعات و فرهنگ مراجعه کردم که نتایج آن در رساله راه آینده ثبت شده است. عدم وقوف و غفلت این گردانندگان امور تعلیمی و کلتوری ما برای من سخت یاس آور و گذشته از آن ترساننده بود. حالا چه کسی در برنامه های خود به این امور توجه دارد؟

مساله مهم دوم امور سیاسی است که همه مسایل دیگر به آن باز می گردد و مسلم است که بدون مشارکت دادن واقعی مردم ما سیاست گذاری موفقی نخواهیم داشت. کوتاه ترین راه مشارکت دادن مردم در این مرحله به نظر نگارنده بسیج مردم در اتحادیه های صنفی و اجتماعی است دولت باید در این زمینه پیش گام شود. حرکت به وجود بیاورد و تا مرحله خود اتکایی و خودکفایی از آن حمایت کند مثلا امروز کتله های بزرگ پژوهشگران، هنرمندان، نویسندگان و شعرای ما به حمایت نیاز دارند اگر اتحادیه های آنان با کمک دولت ایجاد و از جانب آن حمایت نگردد ما عمدا و آگاهانه این اقشار را به پراگندگی و نابودی می کشانیم در کشوری که تجارتش نیازمند حمایت دولت و حامیان خارجی است گذاشتن سرنوشت علم، ادب و هنر در اختیار قانون پر هرج و مرج بازار آزاد امضا کردن فرمان نابودی آن است. دیگر اصناف نیز از کارگران تا کارمندان دولت پیشه وران و دهقانان زمین دار و خرده پا باید در جوکات اتحادیه های صنفی سازمان دهی گردند، کنفرانس های شان برگزار شود و از گوشه و کنار کشور فراهم آورده شده و با زندگی یک دیگر آشنا ساخته شوند. مسلما این ها می توانند بعد از یک دوره حمایت با کسب وقوف بر نقش و سرنوشت خویش خودکفا شوند. اما امروز نیازمند بسیح و حمایت اند. به نظر من این اقدام گام مهمی در از میان برداشتن اختلافات قومی، زبانی، مذهبی، و محلی نیز خواهد بود، پروسه یی که ملت سازی نامیده می شود.

باید اشکال دیگر بسیج و مشارکت مردم نیز مطالعه گردد و بعد از بررسی به عمل در آید.

چند نکته هم مکررا درباره اقتصاد می گوییم. یک عده به اصطلاح نظریه پردازان که مایل اند با جریانات موافق روز حرکت کنند به ما تعلیم بازار آزاد می دهند اما در کشور ما امکانات علمی و عینی این پروسه روشن نیست مثلا آیا سرمایه دار ما آن مطالعه و آگاهی از اقتصاد جهانی را دارد تا در رشته یی سرمایه گذاری کند که در اثر رقابت های منطقه یی و جهانی شکست نخورد؟ تجربه این هفت سال گذشته ما به این سوال جواب منفی می دهد ما باید انستیتوت ها و مراکز علمی مطالعات اقتصادی به وجود بیاوریم تا با مطالعه گسترده وضع اقتصاد جهانی و منطقوی پیریزی آن رشته از صنایع را به ما تجویز کنند که توان رقابت و رشد را داشته باشند. و این از توان سرمایه خصوصی ما در وضع کنونی نیست. ثانیا انباشت سرمایه نیز در کشور ما به حدی نرسیده است که بتواند در زمینه اقتصاد بزرگ مثلا کشف و استخراج معادن یا پیریزی صنایع فولاد سرمایه گذاری کند. سرمایه دار کنونی ما که بیشتر محصول دوره جنگ است رویه های لازم برای ایجاد شرکت های بزرگ را فرا نگرفته است. بنابراین رشد اقتصاد ملی با اتکا به سرمایه خصوصی متنفی است. بازار آزاد در تجارت منطقه یی نیز کاملا بنیاد اقتصاد ملی ما را هدف قرار داده است. سرمایداران خارجی نیز تا تامین کامل نظامی، سیاسی، قانونی در رشته های اساسی اقتصاد در کشور ما سرمایه گذاری نمی کنند. حال نمی دانیم چه شیوه هایی را علمای اقتصاد ما برای رشد بازار آزاد برای احیای اقتصاد ملی ما تجویز می نمایند. علاوتا در اوضاع موجود اگر هم قانون مقدس بازار آزاد بشکند ما به تامین خدمات اجتماعی حداقل به اقشار معاش بگیر و وابسته به دولت نیازمندیم. در اوضاع کنونی اگر ما کوپون مواد مورد ضرورت به آنها توزیع کنیم نه تنها اهمیت اقتصادی و سیاسی دارد بلکه مبارزه با فساد را نیز پایه عینی می بخشد.

در مسایل دیگر از جمله فساد، بیروکراسی، تاثیر مافیا بر سیاست و اداره کشور، قوم و خویش بازی و گروه گرایی گپ های زیاد گفته شده و پیشنهاد های متعدد ارایه گردیده است مگر به نظر ما ما بدون بسیج و مشارکت مردم که در وضع کنونی ما شکل واقعی آن ایجاد و مشارکت دادن اتحادیه ها است راه موثر دیگر وجود ندارد. مبازره با این عوامل منفی با ایجاد کمیسیون ها از بالا حلقات دیگری بر زنجیز فساد می افزاید و راه حل نهایی نیست.