رسیدن: 19.01.2012 ؛ نشر : 20.01.2012

خلیل الله زمر

آينده مبهم پاکستان

 

«مذهب يگانه عاملي است که در پاکستان هويت جمعی مردم و قبل از همه موجوديت دولت را فراهم نموده و استفاده از مذهب فعاليت مهم سياسی آن را تشکيل می دهد. هرگاه در زمان جنگ سرد ميان شرق و غرب ، مذهبی بودن مردم و عامل مذهب
به حيث سنگ بناء در فعاليت های دولت پاکستان به خاطر تحقق اهداف ليبرال آن مورد استفاده قرار می گرفت و علاقه و حمايت بين المللی را با خود داشت ،اما امروز که "اسلاميسم" به حيث تهديد برای همه جهانيان در مرکز توجه قرار گرفته است ، دولت پاکستان هنوز برای انطباق با اين واقعيت با مشکل روبه رو است.» 1

 

اقدامات خشونت آميز تروريستی در لندن ، مادريد ، مومبای در هندوستان ، عراق ، افغانستان و ساير مناطق جهان پس از سال 2005 تهديد تروريسم را در صدرآجندای سياست های بين المللی قرار داد. در هر يک از حوادث فوق الذکر نشانه ها ، اسناد و شواهد غير قابل انکاری به دست آمد که از دست داشتن برخی از گروههای تروريستی مستقر در پاکستان که مستقيم يا غيرمستقيم زير پوشش حمايتی استخبارات آن کشور قرار داشتند،حکايت مي کرد. جامعه جهانی تازه متوجه شد که منبع خطر برای صلح و ثبات جهانی اکنون در پاکستان قرار دارد و به همين جهت فشار های گاه جدی و گاه غيرجدی از هر سو بر دولت پاکستان فزونی گرفت. اما دولت پاکستان به رغم تقاضاهای مکرر جامعه جهانی به خاطر ترکيب نامتجانس و متضاد قدرت در آن کشور تا حال نه توانسته معادله یی را دريابد تا ميان اسلام  به حیث عامل اساسی موجوديت خود و افراطگرایی دینی که خطر عمده برای ثبات منطقه ، جهان و خود پاکستان را تشکيل مي دهد ، خط فاصل بکشد. در این گزینش متاسفانه نظاميان پاکستان يک بار ديگر بر نيروهای دموکراتيک و مدنی ضعيف آن کشور که به مقتضای منافع ملی و ثبات درازمدت کشور شان جانبدار سرکوب گروههای افراطی تروريستی بودند و استند، غلبه يافتند و استفاده ابزاری از گروههای تروريستی چنان که در دوران جنگ سرد معمول بودکماکان در سرلوحه سياست خارجی پاکستان باقی ماند که تا امروز از آن استفاده مي برد. در واقعيت امر همين گزينش اشتباه آميز دولتمردان پاکستان بود که آن کشور را با مقتضيات و شرايط امروزی جهان در تقابل قرار داد و به تدريج آن را به بحران و انزوا کشانيد.

اگرچی سياستمداران پاکستان مانند هميشه دست داشتن استخبارات کشور شان را در حوادث تروريستی ، منجمله در کشورما  انکار کرده و هنوز هم منکر آن اند ، اما امروز ديگر واقعيت ها عيان و چهره های پنهان عريان شده و نه ميتوان ديگر با دروغ های بالدار، جهان و جهانيان را فريب داد. ما به حيث همسايه ی نيک برای پاکستان ميگوییم  همانطوري که سياستهای کنونی آن کشور با مقتضيات کنونی جهان سازگاری نه دارد ، اکنون که همه اسرار پناگاههای تروريستهای رنگارنگ در خاک آن کشور از پرده بيرون افتاده است ،کتمان اين همه حقايق بديهی با دروغ و دورویی طوري که در گذشته صورت گرفته اکنون امکان پذيرنيست. سليک هاريسن و ديگو کوردويز  هم در کتاب مشترک شان به نام « پشت پرده افغانستان» مداخلات خشن پاکستان و چی گونه گی کتمان آن را توسط رییس جمهور پاکستان پس از عقد معاهده ژنيو در سال 1988 با نقل مکالمه تيلفونی جنرال ضياء الحق با رونالد ريگن رییس جمهور وقت ايالات متحده امريکا را چنين می نویسند :
«ريگن از ضياء الحق پرسيد که او در باره اتهامات شورويها حاکی از نقض معاهدات ژنيو توسط کشورش چه مي کند ؟ ضياء به ريگن پاسخ داده بود: « ما عبور هر نوع کومک را از داخل مرزهاي مان انکار خواهيم کرد. اين چيز تازه یی نيست. هشت سال است ما همين را ميگویيم ». او قبلاً هم گفته بود:« دروغ گفتن به خاطر مصلحت جايز است»(2)

قابل يادآوري است که پرويز مشرف ریيس جمهور قبلی پاکستان  نيز به کرات گفته بود که اسامه بن لادن در داخل افغانستان پنهان مي باشد، اما کشف و کشته شدن موصوف در يکی از شهرهای نظامی پاکستان در حوالی اسلام آباد، حقايق پيدا و پنهان ديگری را حکايت نموده و صفحه ی نوی را در تاريخ پر ماجرای پاکستان رقم زد. بحران کنونی که حال سرتاسر جامعه ی پاکستان را فراگرفته است، تجلی معيوبيت و زمانزده گی نظام ايدیولوژيک - سياسی پاکستان است که با اقتضاآت زمان کنونی سازگاری نه دارد.
 

تداوم بحران ايدیولوژيک - ساختاری پاکستان

سيستم سياسی قدرت در پاکستان در مدت زمان پس از ايجاد آن در سال 1947 به تدريج بر مبنای ساختار دوگانه شکل گرفت: يک مرکزقدرت متعلق به نيروهای دموکراتيک در وجود احزاب  که هرچند گاهی از طريق انتخابات روی کار آمده اند ؛  دومی مرکز همانا قوای مسلح پاکستان است که گاهی علناً قدرت را در داست داشته و گاهی هم  به رغم روی کار بودن حکومت های ملکی ، حرف نهای در مسایل ستراتیژیک را حق خود دانسته است. حکومات ملکی هيچگاهی بر مرکز دومی قدرت نفوذ قابل ملاحظه نه داشته و نظامي ها همواره به حيث دولت خودمختار در داخل دولت پاکستان عمل کرده اند. عدم تعادل نظامی ميان هند و پاکستان که اولی دارای قوای مسلح نيرومند پنج مليونی و دومی صرف ششصد هزار قوای مسلح دارد، نطامي های پاکستان را واداشته است که تکيه بر گروه ها و احزاب افراطی مذهبی و قراردادن آنها به حيث ستون اساسی در سياست خارجی پاکستان را برای برقراری تعادل ميان دو کشور -ولو برخلاف نورمها و قواعد بين المل هم است- ضروری فکر کنند. لشکر طيبه ، جيش محمد ، حرکت المجاهدين و حزب المجاهدين که در کشميرتحت اداره هند عمليات مي کنند و گروه حقانی ، طالبان افغانستان، تشکيلات جهادی ازبکستان و ساير گروه های خارجی افراطی مستقر در پاکستان که نظامی های آن کشور از آنها برای دسترسی به عمق ستراتزيک افغانستان استفاده مي برند ، مصداق ادعای ما است.

علاوتاً ، تشکيلات جنگجوی ديوبندی مانند سپاه صحابه ، سپاه جنگوی، حرکت المجاهدين العالميه ، جندالله ، حرکت الجهاد اسلامی پاکستان از گروههای ديگري اند که يا به ترورهای فرقه یی و يا به جنگ بر ضد نيروهای دموکراتيک در داحل پاکستان مصروف اند.

کشف اقامتگاه اسامه بن لادن در ايبت آباد پاکستان و کشته شدن موصوف در ماه می سال 2011 ميلادی در واقعيت بيانگر بحران بزرگ ديگر ناشی از همين ساختار سياسی بيمار پاکستان است که پس لرزه های آن هرچند گاه يک بار قابليت زيست و مشروعيت نظام ايدیولوژيک-سياسی آن کشور را که بر افراطگرایی مذهبی استوار ساخته شده است، مورد سووال قرار مي دهند. جدا شدن بنگله ديش در سال  1971 سرآغاز همين گونه بحران بود و بحران کنونی تداوم آن را درشرايط موجود به نمايش مي گذارد.

پيروزی حزب عوامی ليگ پاکستان به رهبری شيخ مجيب الرحمن که در انتخابات سرتاسری پاکستان در سال 1970 برنده انتخابات اعلام شده بود، از جانب نظاميان پاکستان به رهبری جنرال يحيی خان ریيس جمهور آن کشور به رسميت شناخته نه شد و دولت نظامی برای سرکوب حزب عوامی ليگ و مردم بنگال شرقی به لشکرکشی ظالمانه در پاکستان شرقی تحت رهبری جنرال تيکه خان پرداخت و حزب عوامی ليگ نيز ناگزير شد تا به جنگ مسلحانه عليه دولت مرکزی اقدام نمايد. به رغم آن که پاکستان عضو پيمان سياتو بود ولی غرب به رهبری امريکا به دفاع از پاکستان اقدام نه کرد، چين بيطرفی اختيار نمود و شوروی وقت به جانبداری از هندوستان پرداخت. تجريد پاکستان از جامعه ی جهانی مانند امروز تکميل شده بود و نظاميان حاکم بر پاکستان ناگزير شکست را در پاکستان شرقی پذيرفتند. بنابر اين ، کسی نه بايدبپرسدکه چراچنين شد، بل بايد بگويدکه بايدچنين ميشد.زيرا: در کشور کثيرالقوم مانند پاکستان که در نظام سياسی آن هميشه نظامي ها حرف اول را گفته اند ، قوانين و نورم های دموکراتيک را رعايت نه مي کنند، به حقوق همه اقوام متشکله آن ارج نه مي گذارند و مي خواهند تا همه مشکلات کشور را در چوکات نظاميگری و به زور برچه حل کنند، چنين يک سرنوشت را بايد انتظار داشته باشد. اما نظاميان پاکستان با وجود داشتن اين تجربه ی دردناک هنوز هم مانع رشد نيرو های دموکراتيک و مدنی کشور شان مي شوند و حکومت ملکی کنونی را که از راه انتخابات به قدرت رسيده است نه مي گذارند تا امور داخلی آن کشور و به خصوص سياست خارجی پاکستان را بر اساس نورم های مدنی و دموکراتيک تنظيم و رهبری کنند.

نزاع موجود ميان نظاميان به رهبری جنرال اشفاق کيانی و حکومت ملکی آن کشور به رهبری آصف علی زرداری اگر چی در ظاهر با ارسال نامه ریيس جمهور که به « مموگيت » مشهور شده توسط حقانی سفير مستعفی پاکستان مقيم ايالات متحده به مايک مولن ریيس لوی درستيز های سابق ایالات متحده پيوند زده مي شود، اما در واقعيت ادامه همان بحراني است که پيوسته در تاريخ پاکستان ميان اين دو مرکز قدرت در باره ی استفاده از گروههای تروريستی و دهشت افگن که نظامي ها جانبدار آن ها اند و يا طرد و حذف اين نيروها در داخل پاکستان که نيروهای دموکراتيک و حکومت ملکی آن کشور از آن پشتيبانی مي کنند، وجود داشته است.

در پهلوی کشف اقامتگاه بن لادن در پاکستان که افتضاح قرن نام گرفته است ، اقدامات جامعه جهانی به رهبری ايالات متحده امريکا نيز که پس از سال 2001 مصروف اعمار دولت و تأمين صلح و ثبات در افغانستان مي باشد، نظاميان پاکستان را در رويارویی مستقيم با ايالات متحده امريکا و متحدين بين المللی آن کشانيد؛ زيرا ، پاکستان از آن بيم دارد که ايجاد يک افغانستان نيرومند ، مستقل و با ثبات برنامه های توسعه طلبانه نظامی های آن کشور را در باره رسيدن به عمق ستراتژيک افغانستان که موجوديت يک افغانستان ضعيف، ناتوان و تابع پاکستان اقتضای آن است، برهم خواهد زد.

ايالات متحده امريکا در طول ده سال حضورش در افغانستان بالآخره به درک اين واقعيت نايل آمدکه پاکستان با آن کشور بازی دوگانه دارد: از يک طرف به نام مبارزه عليه تروريسم مبالغ هنگفتی از آن کشور دريافت نموده و از سوی ديگر با پناه دادن به گروه های تروريستی و ارسال آن ها به افغانستان توسط دالرهای خود امريکا به کشتار سربازان امريکایی مي پردازد.

ايالات متحده امريکا بنابر عوامل فوق الذکر به سياست خود در قبال پاکستان در دو جهت تجديد نظر نمود:

الف : قطع کومک ها به پاکستان

ب : بيرون کردن پاکستان از معادله افغانستان

پس از اين رويدادها، کشور بحران زده ی پاکستان نه ديگر از آن اعتبار و موقعيت سال های قبل برخوردار است و نه ديگرکسی به مثابه متحد ستراتژيک در جنگ عليه تروريسم به آن مي نگرد. برعکس، به پاکستان کنونی با اين نگاه نگريسته مي شود که پناهگاهای انواع و اقسام تروريست ها بوده و يکی از مراکز عمده ی تروريسم بين المللی را ميزبانی مي کند.

پاکستان که در عرصه ی بين المللی تجريد شده و اعتبار خود را از دست داده است، از سراسيمه گی به دو اقدام ديگر پرداخت تا بر امريکا فشار آورد که هم در داخل و هم در خارج از افغانستان هنوز امکاناتی را در اختيار داردکه مي تواند با استفاده از آن ها موقعيت شکننده ی موجودش را ترميم نمايد:

الف *- تنظيم عمليات گسترده ی تروريستی در کابل با استفاده از گروه حقانی که هدف آن حمله بر سفارت ايالات متحده امريکا و قرارگاه آيساف در کابل بود.

پاکستان می داندکه درجه حمايت اروپایي ها وامريکایي ها از حضور در افغانستان پایين آمده است. کانادا قبلاً افغانستان را ترک نموده و پرزيدنت اوباما نيز برخلاف خواست جنرال های خود خروج از افغانستان را آغاز کرده است. جنرال های پاکستانی با اين برنامه که خروج ناتو هرچی زودتر بهتر، می خواهند اين روند را تندتر ساخته و برای تحقق آن به گروه های دنباله رو خود در افغانستان فشار می آورند تا با ادامه ی عمليات شان در افغانستان ، کابل را طوری نا امن و بی نظم جلوه دهند که تمام شهروندان کشور های غربی در پرده های تلويزيون های شان به جز دود و آتش و خون قتل و آدمکشی چيزی ديگری را مشاهده نه کنند تا به اين ترتيب هرچی بيشتر بر اذهان عامه مردم اروپا و امريکا تأثير وارد نموده و به آن ها نشان دهندکه جنگ در افغانستان غير قابل بُرد و فاقد اميد و دورنما است.

دستگاه خودکامه نظامي پاکستان که قدرت يکه تاز و بی رقيب در قلمرو آن کشور است با اين اقدام خود خواست به امريکا نشان دهدکه توان ضربه زدن به منافع امريکا را در افغانستان دارد. چنانچی شميلا چودری مشاور سابق شورای امنيت ملی امريکا در مجله «سياست خارجی» نوشت :

"پاکستان می خواهد به امريکا بفهماند که آن کشور شريک انکار ناپذير تأمين صلح در افغانستان بوده و شورش در افغانستان تا وقتی ادامه خواهد يافت که دلالان قدرت درپاکستان آن را مفيد می پندارند."3

اسناد و شواهد به دست آمده از صحنه های عمليات عليه سفارت امريکا و قرارگاه قوای آيساف در کابل به روشنی نشان داد که شعبه ( اس ) آی.اس. آی. پاکستان در عقب حملات متذکره قرار داشته است.

حتی شخصيت مقتدری مانند مايک مولن که قبلاً يکی از طرفداران تحمل و بردباری در برابربازي های دوگانه پاکستان بود ، در آخرين روز های ماموريت اش به حيث ریيس لوی درستيزهای ايالات متحده امريکا پس از حمله بر سفارت امريکا در کابل بی حوصله شد و گروه حقانی را "بازوی اجرایيوی آی . اس .آی " ناميد.4

دولت ايالات متحده نيز حمله بر سفارت آن کشور را تجاوز بر حريم خود تلقی نمود و اين بار خشمگينانه تر از سابق اخطار نمود که برای ضربه زدن به پناهگاه های تروريست ها در داخل پاکستان اقدام خواهد نمود.

ب *- جنرال های پاکستان فکر می کنند جای خالی کومک های نظامی ايالات متحده امريکا را به پاکستان که دير يا زود قطع خواهد شد توسط چين ، روسيه و عربستان سعودی جبيره نمايند. چنانچی به نقل از روزنامه نيويارک تايمز سيد يوسف رضا گيلانی صدراعظم پاکستان ماه گذشته در ملاقات با مينگ جيانژو وزير امنيت عامه چين در اسلام آباد گفت : دوستی ما با چين " از کوه ها بلندتر ، از ابحار عميقتر ، از فولاد نيرومند تر و از عسل شيرين تر است. " 5

همين روزنامه در مقاله یی تحت عنوان " انصراف چين از معامله با پاکستان ضربه به اين کشور است " چنين می نگارد: " يک شرکت تفحصاتی معدن مربوط چين از قرارداد خود باپاکستان که گفته می شد بزرگترين سرمايه گذاری خارجی در آن کشور است به دلايل امنيتی منصرف شده است. خارج شدن چين از اين معامله با پاکستان به تلاش های اين کشور برای قرار دادن چين يا همسايه غول پيکرش به مثابه متحد اساسی اش به جای ايالات متحده امريکا ضربه وارد نمود."6

يک منبع رسمی شرکت «کينگو گروپ» يا برزگترين شرکت معدن ذغال سنگ چين گفت که اين شرکت از معامله نزده ميليارد دالری در جنوب ايالت سند به خاطر سلامت کارمندانش پس از بمگذاري های اخير در شهر های بزرگ پاکستان کنار می رود.

قابل يادآوري است که جمهوری مردم چين بندر گوادر پاکستان را در سال 2007 در بلوچستان نيز اعمار و تمويل نموده است. هدف آن بود تا چين دهليز ترانسپورتی موتری و خط آهن را از اين بندر که شمال غرب چين را به بحيره عرب وصل کند، بعداً انکشاف دهد. اما چين تکميل اين پروژه را به دليل نبود امنيت در ايالت بلوچستان نيز برخلاف توقع پاکستان متوقف ساخته است.

وزير دفاع پاکستان در ماه می سال جاری اظهار داشت که اسلام آباد از چين خواسته است که هرگاه بندر گوادر از لحاظ تجارتی به صرفه نه باشد ، چين می تواند در آن پايگاه نظامی را برای استفاده ی قوای بحری پاکستان اعمار نمايد. اما مقامات جينی درين زمينه نيز خاموشی اختيار نمودند.

برخی از آگاهان در چين معتقد اند که موقعيت بندرگوادر طوري نيست که برای اعمار پايگاه نظامی و يا بمثابه محل مناسب برای انتقال نفت به چين از آن استفاده شود ، زيرا ، هم پايپ لاين های انتقال نفت از محلات غير مصون در خاک پاکستان می گذرد و هم قيمت تمام شد انتقال آن بسيار بلند و غير اقتصادی برآورد شده است.

هکذا چين به دو دليل از ناحيه پناهگاه های جدایی طلبان ايغور که در سازمان تروريستیی به نام « جنبش اسلامی ترکستان شرقی » يکجا با جنبش اسلامی ازبکستان در منطقه ميرعلی واقع در وزيرستان شمالی مستقر  است ، نگران می باشد:

يک : از ناحيه امنيت آن عده اتباع چين که در داخل پاکستان در اعمار پروژه های آن کشور مصروف کار اند.

دو : جنبش اسلامی ترکستان شرقی ايغورها که در ايالت سیاچین (سینکیناگ) چين فعاليت دارد، طرفدار جدایی از چين و ايجاددولت اسلامی در ايالت مذکور می باشد.

تا اينجا که آمديم نشان داديم که ارزيابی های رهبران پاکستان در باره ی مناسبات با چين آن طوري که آن ها تصور می کردند نه مانند "فولاد محکم" و نه مثل "عسل شيرين" بوده است .

جمهوری مردم چين که اکنون هم به سياست و هم به بزنس های کلان اشتغال دارد و قدرت درجه دوم اقتصادی در جهان می باشد ، ميل دارد تا در قدم اول به قدرت درجه اول اقتصادی در دنيا مبدل شود تا بتواند سياست های کلان و ستراتژيک خود را درآينده تحقق بخشد. به همين دليل چين در شرايط موجود بر مبنای يک ضرب المثل قديمی چينی: «مابه شيرضرورت داريم ، مهم نيسن که که اين شير از گاو سياه می آيد يا گاو سفيد»، سياست پراگماتيک را تعقيب می کند تا ايدیولوژيک را . بنابراين اين کشور مصمم است که حمايت خود از اسلام آباد را همراه با بهبود مناسبات با هندکه شريک تجاری بزرگ آن کشور محسوب می شود ، توازن ببخشد. همچنان چين فنافی الپاکستان نيست که مناسبات نزديک خود را با ايالات متحده امريکا به خاطر پاکستان دچار بحران نمايد - به خصوص که مايل است تا سفر آينده ژی ژينپين معاون فعلی ریيس جمهوری چين که در 2012 رهبری حزب کمونيست و در 2013 رياست جمهوری آن کشور را بردوش می گيرد ، به ايالات متحده امريکا اخلال گردد.

البته بايديادآور شويم که مطالب فوق به اين معنا نيست که روابط پاکستان و چين دستخوش بحران عميق است. برعکس ، چين و پاکستان به خصوص در عرصه نظامی اعم از توليد و انکشاف سلاح هسته یی و عادی همکاری گسترده دارند و پاکستان در بدل اين کومک های چين حاضر شده است که اجازه اعمار پايگاه های نظامی را در کشمير تحت اشغال خود برای آن کشور اعطاء نمايد. (برای معلومات بيشتر در اين زمينه مراجعه شود به گزارش سفر مودی نارندرا وزيراعلی ايالت گجرات هند به چين ، روزنامه نيشن چاپ هندوستان مورخ 10نوامبر 2011)

طوري که در بالا نيز اشاره داشتيم که دولتمردان پاکستان به سلسله تلاش های تب آلود و مايوسانه شان پس از کشته شدن اسامه بن لادن دروازه های کرملين را نيز به اميد جلب کومک و حمايت مقامات روسی دق الباب نمودند. آصف علی زرداری ریيس جمهوری پاکستان که در ماه می 2011 موظف به اين سفر شده بود پس از دو روز اقامت در ماسکو با آن که وعده همکاری در باره دسترسی روسيه به آب های گرم را که زمانی آرزوی تزار های روسيه بود به مقامات موجود روسيه داد ، اما مقامات روسی آن را جدی نه گرفتند و موصوف با دستان خالی به اسلام آباد برگشت. چرا مقامات روسيه به درخواست های پاکستان لبيک نه گفتند ؟
 

*- روسيه با هندوستان دارای مناسبات استوار و ستراتژيک می باشد و نه می خواهد با نزديک شدن با پاکستان که امنيت و ثبات خودش مورد شک قرار دارد، کشور بزرگ يک ميلياردی هند را از دست بدهد.
 

*- روسيه می داند که هم تروريست های چيچين و هم ازبکستان در خاک پاکستان پناهگاه دارند و از آن جا تروريسم به روسيه و ازبکستان صادر می شود. بنابر اين ، روسيه هم به خاطر امنيت خود و هم به خاطر حفظ منافع حياتی اش در آسيای ميانه مايل نيست از پاکستان حمايت نمايد.
 

*- روسيه دارای مناسبات گسترده ی اقتصادی و سياسی با امريکا و ممالک اروپای غربی بوده و از ناحيه صدور نفت و گاز به اروپا و روابط تجارتی با ايالات متحده امريکا منابع بزرگ مالی را صاحب می شود و همچنان بنابر اشتغال در معاملات بزرگ سياسی با جانب امريکا درباره نصب راکت های ذروی ناتو در قلمرو بعضی از کشور های اروپای شرقی ناممکن به نظر می رسد که فدراسيون روسيه به خاطر حمايت از پاکستان که هيچ مفاد بزرگی از آن برايش متصور نيست ، منافع بزرگ خود را قربانی کند.

اکنون که پاکستان از جامعه بين المللی تجريد شده و در بحران عميق به سر می برد، احيا و حفظ صلح و ثبات در منطقه حکم می کند تا افغانستان و متحدين بين المللی آن به اقدامات جدی تر برای اعمال فشار بر پاکستان اقدام نمايندتا سياست خارجی پاکستان در راستای صلح و همکاری ثمربخش با همسايه گان و در مقياس جهانی تغير بنيادی نمايد.

چی امکانات در اين زمينه در دسترس ما و متحدين بين المللی افغانستان قرار دارند تااين هدف تأمين گردد ؟
 

*- امکانات مادر داخل افغانستان

افغانستان کشوري است جنگزده که از سه دهه به اين سو در ناامنی و بی نظمی به سر می برد. فقدان نهادهای لازم برای حفظ و تداوم ثبات داخلی و نه بود ظرفيت های لازم برای پيشبرد سياست خارجی موثر و متوازن ، کشور ما را در برابر مداخلات پاکستان و ساير همسايه ها آسيب پذير ساخته است. خروج نيروهای امريکایی و ناتو پس از سال 2014 موقف افغانستان را بيشتر از پيش شکنند و ناتوانتر خواهد ساخت.

در حالي که اسلام آباد در صدد اعمال نفوذ بر سير حوادث داخل افغانستان می باشد ، گزينه هایی را ما هم در اختيار داريم که می توانيم با استفاده از آن ها به مقابله بالمثل بپردازيم:
- هرگاه بپذيريم که سياست فن جمعآوری نيروها است بايد در راستای ايجاد اتفاق ملی در داخل به تجمع همه نيروهای ملی ، دموکراتيک و متعهد به منافع ملی کشور دور يک محور واحد تحت رهبری دولت موجود اقدام صورت بگيرد . اين تجمع بايد طيف وسيعی از اقشار مختلف کشور را اعم از روشنفکران متعهد به تغير ساختار سنتی جامعه و اعمارجامعه مدنی ، سران و بزرگان اقوام مختلف ، علمای کرام دينی و متخصصين کشور به خصوص استادان پوهنتون های افغانستان ، فعالين جامعه مدنی ، حقوق بشر به خصوص زنان و جوانان و ..... را در بر بگيرد. استفاده از اين ظرفيت های خفته وطن که تا کنون در حالت انفعال به سر می برند ، وسيله ملی موثری خواهدبود که هم می تواند قاعده اجتماعی دولت را توسعه دهد و هم سپر مطمینی خواهد شد در برابر مداخلات خرابکارانه بيرونی .

- استفاده موثر از کومک های بين المللی در پروژه هایي که اشتغال و عايد را برای مردم ايجاد نمايد . ايجاد اشتغال و عايد برای مردم عامل تعين کننده در کاهش فاصله ميان مردم و دولت بوده و باعث تجمع کتله های وسيع مردم به دور دولت خواهد شد.

- تدوين ستراتژی درازمدت ملی در شرايط موجود که هم شامل تعريف دقيق از منافع ملی ما و به تبعيت از آن تعريف مشخص دوستان و متحدين ستراتژيک ما در منطقه و جهان می شود.

- تصفيه دستگاه دولت از اجيران و پايدو های کشور های بيگانه .

- دستگاه های امنيتی ما بنابر عوامل خاص از مقابله موثر با دستگاه های امنيتی کشورهای همسايه هنوز عاجز اند. اگرچی تأسيس دستگاه امنيتی کاملاً برابر با ممالک همسايه ناممکن است اما ، ايجاد نوعی توازن نسبی ميان کميت و کيفيت دستگاه های امنيتی ما با دستگاه های امنيتی کشور های همسايه براي ايجاد تعادل قوا  ميان ما و همسايه ها بايد يکی از اهداف ستراتژيک ما را در روند دولت سازی تشکيل بدهد. زمانی بودا گفته بود : کسي که از خود دفاع نه می تواند حق زنده ماندن را نه دارد. بنابر اين ، با شناختی که ما از نحوه اخلاق ، روش و کردار همسايه های مشخص خود داريم هرگونه چشمداشت و توقع حسن همجواری و اعمال و کردارنيک از آن ها به معنای انتحار سياسی است. به عبارت ديگر ، زنده ماندن در جهان معاصر به خصوص در منطقه جغرافيایی ما فقط يک منطق دارد : يا کشور نيرومند و متحد شويم ، يا برده گی و ذلت و بالآخره نابودی را بپذيريم .

- هر کشور پاشنه آشيل يا نقطه ضعف خود را دارد. هرگاه کشور ما در حال حاضر از نه بود دولت نيرومند و در نتيجه آن از اگستريميسم و تروريسم رنج می برد، پاکستان نيز که از اقوام مختلف مانند افغانستان تشکيل شده است ،با تروريسم ، اگستريميسم و به خصوص جدایی طلبی که تا حدودی زياد محصول سياست های غلط و غير مدنی خودش است ، نيز دست به گريبان می باشد. دولت افغانستان در يک گفتمان صريح بايد به جانب پاکستانی تفهيم نمايد که افغانستان هم هرگاه خواسته باشد مانند حکومت سردار محمد داود پس ازسال 1973که هواخواهان جنبش های آزاديخواه بلوچ ها و پشتون ها را در خاک افغانستان جابه جا ساخت اکنون نيز می تواند از پاشنه آشيل پاکستان به همان صورت استفاده نمايد.

- اگر ايران از منابع نفتی خود و پاکستان از گروه های دهشت افگن و راه های ترانزيتی خود به حيث وسيله فشار در سياست خارجی شان استفاده می برند، ما نيز منابعی در اختيار داريم که می تواند به حيث يکی از وسايل موثر فشار از آن استفاده شود. در جمع اين منابع طبيعی داخلی ما يکی هم آب می باشدکه طبق برآوردها بالغ بر 86 ميليارد متر مکعب می گردد؛ اما متأسفانه تا کنون از آن فقط 10 درصد برای رفع نيازمندي های داخلی استفاده می شود و 90  درصد آن به طور رايگان در قلمرو پاکستان و ايران سرازير می گردد.

هندوستان و ايران که همانند افغانستان با پاکستان مشکلات ترانزيتی دارند اکنون در تلاش اند که برای بازاريابی اموال تجارتی شان در بازارهای آسيای ميانه راه های ترانزيتی افغانستان را به حيث بديل انتخاب نمايند. مساعدت آن ها در اين زمينه با افغانستان در دو جهت صورت می گيرد:

الف -  شاهراه بندر چاه بهار در ايران تا زرنج در داخل افغانستان به کومک ايران تکميل شده و شاهراه دلآرام- زرنج به طول 280 کيلومتر به کومک هندوستان از جانب افغانستان به سوی ايران اعمار شده که اين شاهراه از بخش دلآرام به سوی هرات و از آن جا از راه شمال افغانستان به کشورهای آسيای ميانه وصل می شود. اين شاهراه در واقعيت همان راه قديمی ابريشم است که 500 سال قبل از امروز رونق داشت.

ب - ساختن راه آهن بين هرات و خواف پينچ ايران که مجموعاً 130 کيلومتر می شود  و60  کيلومتر آن در داخل افغانستان امتداد دارد. مصارف اين پروژه از خواف تا غوريان و از آن جا تا هرات که مبلغ 70 مليون دالر می شود، از کومک های بلاعوض ايران تمويل می گردد. با تکميل اين پروژه برای اولين بار افغانستان با ترکيه ، اروپا و بنادر خليج فارس وصل خواهد شد.

همچنان تکميل خط آهن ميان بندر حيرتان و مزارشريف به طول 70 کيلومتر از اقدامات ستراتژيک ديگري است که افغانستان محاط به خشکه را از طريق آسيای ميانه با اروپا وصل می کند.

انکشاف و رشد ساختارهای زيربنایی افغانستان نه تنها باعث همگرایی و ثبات پايدار اقتصادی – سياسی کشور می شوند ، بل افزايش نقش کشورما در جهت توسعه و گسترش تجارت زمينی در منطقه ايرو- آسيا محرکات جديد اقتصادی را ايجاد می کند که موجب تغير محاسبات سياسی کشورهای همجوار در باره ما نيز خواهد شد. و مهمتر از همه اين که با تکميل شاهراه ابريشم و امتداد راه های آهن افغانستان به بنادر مهم دنيا، ديگر پاکستان نه می تواند راه ترانزيتی کراچی را که هم در گذشته و هم همين اکنون به حيث وسيله فشار بر ضد افغانستان به کار گرفته و می گيرد، عليه ما استفاده نمايد.

- دريافت متحدين ستراتژيک در سطح جهان و منطقه

هر قدر تعداد بازيگران سياسی در عرصه افغانستان در دفاع از ما بيشتر باشد به همان پيمانه نقش مداخلات منفی پاکستان و ايران محدود و محدودتر می شود. انعقاد معاهده ستراتژيک با هندوستان در سال جاری يکی از دستآوردهای بزرگ و مغتنم در اين راستا می باشد. انعقاد معاهدات مشابه با ايالات متحده امريکا ، انگلستان ، فرانسه و در صورت امکان حتا با جمهوری مردم چين و هکذا با سازمان های بين المللی مانند ناتو و اتحاديه اروپا می تواند نيروی بازدارنده مطمینی باشد در برابر دست درازي های مخرب نظامی های پاکستان و آخوندهای آزمند ايران.


2:- اعمال فشارووضع تعزيرات عليه پاکستان

متحدين عمده بين المللی افغانستان به خصوص ايالات متحده امريکا از امکانات وسيع و بزرگ برای آوردن صلح و ثبات در افغانستان و اعمال فشار بر بعضی همسايه های آزمند ما در اين راستا برخوردار می باشند. هرگاه ايالات متحده امريکا و متحدين آن واقعاً خواهان تأمين صلح و ثبات در منطقه اند چرا از امکانات موجود به صورت مشروع عليه خودسري های پاکستان استفاده نه می کنند ؟ ما نه می گویيم که "پاکستان آن طوری بمباران شود که به عصر حجر برگردد " اما امکاناتی در چوکات قوانين بين الدول و به تأکيد می گويم کاملاً مشروع در اختيار ايالات متحده همين اکنون وجود دارد که استفاده از آن نتايج ملموس را در جهت اهدافی که برای تحقق آن به افغانستان آمده اند به بارخواهد آورد. اين امکانات را جزء به جزء به کاوش می گيريم :

- نيروهای آيساف بر اساس قطعنامه 1373سال 2001 شورای امنيت سازمان ملل متحد به افغانستان آمده اند، دولت پاکستان به حيث عضو ملل متحد که هر ساله برای تمديد اين ماموريت رأی موافق هم می دهد چرا در برابر اين ماموريت سنگ اندازی نموده و با صدور تروريست ها به افغانستان ، عساکر ايساف را به قتل رسانده و راه ترانزيتی تورخم و چمن را به روی آن ها بسته است ؟

منشور ملل متحد درمورد مجازات آن عده اعضايش که به رعايت منشور آن پابند نيستند احکام صريح تنبيهی دارد که با استفاده از آن سازمان استخباراتی آی . اس . آی پاکستان بايد به خاطر کشتار عساکر آيساف که بر مبنای تجويز ملل متحد به افغانستان آمده اند ، مورد تحريم قرار گيرد. هرگاه سپاه پاسداران ايران به خاطر تخطی از منشور ملل متحد در فهرست تحريم های آن سازمان داخل ساخته می شود؛ سازمان آی . اس . آی پاکستان به خصوص شاخه( اس ) آن که پاسداری از گروه های تروريستی مانند گروه حقانی و طالبان را به خاطر نيل به عمق ستراتژيک در کشور ما و بر ضد ايالات متحده در افغانستان و هکذا پاسداری سازمان های ضد هندی مانند لشکر طيبه و سازمان اسلامی الجهاد را  عهده دار است، چرا از اين قاعده مستثنا باشد ؟

- پاکستان پس از اسرایيل دومين کشوري است که سالانه زيادترين کومک های ايالات متحده امريکا را تحويل می گيرد. به ارقام ذيل توجه نمایيد :
"پاکستان پس از 11 سپتامبر 2001 تا سال 2009جمعا مبلغ 17،5ميليارد دالر که شامل 11،5 ميليارد کومک نظامی و 6 ميليارد دالر کومک اقتصادی می شود از ايالات متحده امريکا به دست آورده است . در دوران رياست جمهوری پرزيدنت اوباما 1،4 ميليارد ديگر به کومک های اقتصادی و 1،6 ميليارددالر به کومک های نظامی آن کشور به پاکستان افزوده شدکه مجموعاً ميزان کومک های امريکا به پاکستان تا حال به 20،7 ميليارد دالر می رسد." 5 ( کومک های بشری ايالات متحده شامل اين کومک ها نيستند )
قابل يادآورست که در اين ده سال بعد از يازدهم سپتامبر2001 ، پاکستان جمعاً مبلغ 7،345 ميليارد دالر را که شامل کومک های خارجی نه می شود از ايالات متحده در بدل باصطلاح مبارزه عليه تروريسم دريافت داشته است. هيچ کس نه می داند که مبلغ متذکره در کدام جهت -در مبارزه بر ضدتروريسم يا برای تقويت و پوشش گروه های تروريستی که به نيابت آی . اس . آی در افغانستان و سايرمناطق می جنگند- به مصرف رسيده است ؟!

طوري که اکنون قطعی شده " اداره اوباما مبلغ 800 مليون دالر کومک باقيمانده نظامی خود را به پاکستان در اوايل ماه گذشته قطع کرده است."7 . گزارش ها می رسانندکه مجلس سنای امريکا در ماه جنوری 2012 مبلغ 700 مليون دالر ديگر از امداد امريکا را به پاکستان قطع نمود.

اگرچی اين اقدام قابل تأیيد است ، اما اين مقدار قليل در واقعيت قطره یی است که از بحر بزرگ کومک های آن کشور به پاکستان کاسته می شود. قطع کامل کومک های نظامی امريکا به پاکستان به مثابه حربه موثر در جهت تداوم فشار بالای نظامی های آن کشور موجب خواهد شد تا آن ها صادقانه از حمايت گروه های تروريستی که در داخل آن کشور لانه کرده اند ، دست برداشته و در جهت محو تروريسم به اقدامات عملی و موثر روی آورند.

جهان امروزی ، جهان ديروزی دوران جنگ سرد نيست. در شرايط ديروز معمول چنين بود که از گروه های تروريستی و افراطگراء به حيث حربه های بعضاً موثر در سياست خارجی هر دو ابرقدرت و به تبعيت از آنان از جانب ساير کشورها نيز استفاده صورت می گرفت. پاکستان يکی از آن کشورهایی بود که در دوران جنگ سرد بنابر موقعيت خاص جيوپوليتک اش به کومک کشورهای غربی و دولت های محافظه کار برخی از ممالک نفت خيز عرب به لانه و کاشانه گروه های مختلف دهشت افگن و افراطی مبدل گشت .البته دو عامل داخلی پاکستان نيز در اين زمينه نقش اساسی داشت :
الف: دولتمردان پاکستان برای ايجاد نوعی توازن نظامی- سياسی با هندوستان بر سر منازعه کشمير و همچنان به خاطر اعمال نفوذ در افغانستان، ايجاد و تقويت گروه های مذهبی تندرو را در صدر سياست خارجی خود قرار داده که تا امروز ارکان اساسی سياست خارجی آن کشور را تشکيل می دهند.

ب: کوتاه بينی دولتمران پاکستان که فکر می کردند از اين گروه ها استفاده ابزاری می کنند ، اما به مرور زمان به خصوص هنگام رياست جمهوری جنرال ضياء الحق ، گروه های مذهبی و دهشت افگن ، وزن بيشتری در معادلات سياسی داخلی پاکستان يافتند و به ابزار ستراتژيک در دست نظاميان آن کشور تبديل شدند که امروز حتا امنيت خود پاکستان را نيز تهديد می کنند.

اکنون در پاکستان پس از پيروزی نظاميان بر دولت ملکی آن کشور که طی يک کودتای آرام بر ضد آصف علی زرداری صورت گرفت، سياست پاکستان از بحران قبلی به يک بحران نوين گذار نموده است که بی موازنه گی، خشونت و حتا استفاده از گروه های تروريستی بومی پاکستانی مانند گروه ( لشکرجنگوی العالميه ) در بمگذاری اخير در مراسم عزاداری روز عاشورا در کابل از خصوصيات مشخصه آن به شمار می رود .انسداد راه ترانزيتی آن کشور بر روی قوای آيساف در افغانستان و عدم اشتراک پاکستان در کنفرانس دوم بن در واقعيت اقدامات ماجراجويانه یی اند که با آن نظاميان پاکستان تجريد کشور  شان را از بقيه جهان تکميل نمودند.

البته ، هر کشور حق دارد برای تحقق منافع ملی اش جد و جهد نمايد. اما با کدام وسايل: مشروع يا غيرمشروع ؟

تاجایي که تجربه نشان می دهد پاکستان تا هنوز در غلاف خرافات جنگ سرد محصور بوده و از گروه های دهشت افگن که از بازمانده های دوران جنگ سرد اند و در قلمرو آن مستقر می باشند به حيث ابزار سياسی چی در برابر هندوستان و چی در برابر افغانستان و چی در جاهای ديگر استفاده نموده و تا هنوز نيز استفاده می کند. هرگاه پاکستان خواهان بيرون رفت از بدنامی و انزوای موجود در منطقه و جهان است به نگرش نوينی در ستراتژي های منطقه یی و جهانی خويش نياز دارد. اين بازنگری در ستراتژی مستلزم آن است تا پاکستان به جای تکيه بر گروه های تروريستی به رقابت های سازنده در عرصه های اقتصاد ، فرهنگ ، علم و تکنالوژی در منطقه و در جهان روی آورد. نفوذ ، اعتبار و اقتداري که از اين ناحيه نصيب پاکستان می شود می تواند به صورت دوامدار منافع ملی آن کشور را نيز به صورت مطمین ضمانت نمايد. هرگاه دولتمردان پاکستان در اين فکر باشند که تنها با داشتن زرادخانه اتومی می توانند ثبات و استقلال کشور شان را حفط نمايند تجربه اضمحلال شوروی را فراموش کرده اندکه ثابت نمود در غياب  اقتصاد نيرومند و نظام دموکراتيک ، فقط با داشتن زرادخانه های بزرگ اتومی هرگز نه می توان جلو تجزيه ی یک کشور را گرفت.
**********************************************

1 – The Terrorist Threat and the Policy Response in Pakistan: Aarish Ullah Khan.p.1. in English.
2 – پشت پرده افغانستان . سليک هاريسن و ديگو کوردوويز.ص.276.فارسی.ترجمه.اسدالله شفاهی
3- Foreign Affairs – 30.09.2011
4- Newsweek -23.09.2011
5- New York Times – 02.10.2011
6- The Times of India - 06.10.2011
7- همانجا
8- همانجا