رسیدن: 12.12.2012 ؛ نشر : 13.12.2012

خلیل شیبان

مانیفست بیداری

چشم ها را باید شست
طور دیگر باید دید
سهراب سپهری

هر ازگاهی اینجا و یا آنجا چیزهایی میخوانیم، میشنویم، و یا میبینیم که نشانه ی خوبی است از یک آغاز خوب. آغاز یک برهه ی تازه در تاریخ سرزمین به غایت جفا کشیده ی من که سوگمندانه چرخه اش به یک محرک دایمی که در یک نقطه و به حول یک محور میچرخد، مبدل گردیده است. آغاز عصر بیداری و دگر اندیشی که من ترجیحن آن را رنسانس فکری میخوانم که اگر به کژراهه نه رود، میتواند پیش زمینه ی قدرتمندی باشد برای ایجاد یک انقلاب فکری و به چالش کشیدن الگو های پوسیده ی سنتی و ایدیولوژی های بی مصرف وارداتی.

قبل از همه لازم است تا اتمام حجت نموده و با صراحت ابراز بدارم که این نوشتار به هیچوجه مبنای ایدیولوژیکی نه دارد، چون نویسنده ی این سطور از هرچی که پسوند «ایزم» را به دنبالش میکشد سخت بیزار است. نه میخواهم گول وسوسه ی ایدیولوژی را خورده و به دام دگما که به قول ستیف جابز زیستن به جای دیگران و یا زیستن با نتایج حاصل از تفکر دیگران است، بیفتم. تجربه به اثبات رسانیده است که ایدیولوژی، اغفال گر، الهام بخش خیانت و زاینده ی تعصب است. به تشبیه اندیشمند امریکایی «دانیل فلن» تسلیم شدن به ایدیولوژی همانند سپردن عنان تفکر به خلبان خودکار (اوتو پیلوت) است. زمانی که ایدیولوژی رهنمای انسان است، گمراهی وی امریست حتمی الوقوع زیرا ایدیولوژی موضع گیری و واکنش انسان را در برابر انسان های دیگر، ایده ها، مسایل و دیدگاه های سیاسی، اقتصادی، فلسفی و تاریخی وی را از پیش تعیین مینماید. ایدیولوژی راه تفکر مبتنی بر خرد را کاملن میبندد و برای یک معتقد حقیقی، ایدیولوژی همانند «سنگ روزیت» است که پاسخ به همه ی پرسش هایش را در خود جاداده است. فاکت ها، تجربه و منطق که بهترین وسایل رسیدن به حقیقت به شمار میروند، با ایدیولوژی همسویی نه دارد.

با اینحال باید بدانیم که حقیقت سرمنزل مقصود هرکس نیست. تنها به وسیله ی عقل نیز نه میتوان به حقیقت رسید. با عقل شاید بتوان عمل به عقیده را تحلیل و توجیه کرد، اما این مأمول فقط پس از صورت پذیری عمل و تعهد انسان به آن عمل تحقق مییابد. مزید بر آن عمل به عقل میتواند خیلی مخرب و زیانبار باشد، زیرا عقل چیزی نیست جز قدرت دماغی محض و استعداد فهم و کنترول مفاهیم و ایده ها که به ساده گی میتواند منجر به نتیجه گیری های به غایت غیرمنطقی گردد. برای پی بردن به این حقیقت کافیست که تاریخ روشنفکری سده ی بیستم اروپا را ورق بزنیم[1].

مدعای من در این مقال تولید اندیشه ی مستقل است که زاده ی یک روند تفکری سالم مبتنی بر خرد و مبرا از تأثیرات سترون گرانه ی عقل و یا ایدیولوژی های بی مصرف وارداتی باشد. مدعای من طلب استمداد از خرد است که توانایی یکجاکردن عقل، دانش، تجربه و منطق میباشد، به نحوی که یک فهم منسجم را به بار آورد [2]. مدعای من این است که خردورزی باید جای چسپیدن کنه وار به عقل بی اعتنا و یا پیروی کورکورانه از ایدیولوژی های وارداتی بی مصرف را بگیرد.

به عقیده ی من زمان آن فرارسیده است که اجتماع خردستیز امروزی مان را به اجتماع خردورز فردا مبدل گردانیم تا زمینه های فراگیر شدن فن آوری، صنعت و اقتصاد مدرن، پیشرفت و رفاه در پرتو آن ها و ایجاد نهادهای اجتماعی-سیاسی مدرن فراهم گردد. جهت برآورده ساختن این مأمول ما به روشنفکران آگاه و متعهد نیاز داریم، نه به روشنفکران کاذبی که فقط در جستجوی فضایی برای گفتگو اند و از شمرده شدن در جمع «انتلیگنتسی» برخود میبالند. اجتماع ما به روشنفکری نیاز دارد که نه تنها ایده تولید میکند، بلکه وارد صحنه ی عمل نیز میگردد و کردارش مصداق گفتارش است. روشنفکر مورد نظر من با یک رویکرد ترانسفورماسیونل مخاطبش را به عامل خردورزی و در نهایت به یک اندیشمند ترانسفورماسیونل مبدل میسازد. فرایند ترادیسی متقابل میان روشنفکر ایدیال من و مخاطبش، انگیزش، تعهد و ظرفیت را در نزد هردو ایجاد نموده و سبب رشد ارزش های اخلاقی در نزد هردو میگردد. این روشنفکر با به اشتراک گذاشتن یک آرمان والای انسانی، مردم را به تکاپو واداشته و از طریق ایجاد روابط وسیع اخلاقی و عاطفی در سطح اجتماع، تغییر رادیکال در سرتاسر نظام، نو آوری و ابتکار، آرمانش را به تحقق میرساند. کار روشنفکر ترانسفورماسیونل بالای اهداف دراز مدت، تعهد، معیارها و ارزش های اخلاقی و عاطفی استوار است. این روشنفکر در جهت اصلاح باور ها و رفتار افراد در اجتماع میکوشد و با الهام بخشی و ایجاد علاقه، زمینه ی سهم گیری آنها را در روند بهترسازی اجتماع شان فراهم مینماید.

روشنفکر مورد نیاز جامعه ی امروز ما میتواند هر کسی باشد. فیلسوفی که ریشه ی اصلی مشکلات را شناسایی نموده و از مشاهدات تصادفی به نتیجه گیری های کلی دست مییازد. سیاستمداری که مردم را تشویق به عمل مفید مینماید. آموزگار آراسته با اصول و ارزش های والا که فضایی برای یادگیری ایجاد نموده و دیگران را به پیوستن به آن فضا دعوت مینماید. رهبری که تصویر بزرگ «Big picture» را در آغوش میکشد و به قول معروف برون از صندوق «Outside the box» میاندیشد. نویسنده یی که به جای توضیح چگونه اندیشیدن به پخش فرهنگ اندیشیدن و تهیه ی خوراک برای تفکر مثبت و سازنده میپردازد و به جای پیچیده تر ساختن نا به سامانی های اجتماعی با ارایه ی راه های حل موثر به رفع آنها میکوشد. سخنوری که مخاطبش عوام است و عوام زبانش را میفهمد؛ حرفش در اجتماع گوش شنوا دارد و صدایش اعتبار. مفسری که با تبصره هایش جو فکریی را ایجاد میکند که در آن مسایل مهم روز مورد بحث قرار گرفته و نتایج حاصله از آن توسط سیاستمداران در عمل پیاده میگردد. معترضی که با مطرح نمودن پرسش های جسورانه، دگما و ارتودوکسی را به چالش میکشد [3]. اندیشمندی که ایده های کارساز و موثر تولید میکند، نه ایدیولوژی. شخصیت اکادیمیکی که برون از حیطه ی کاری اش (مطالعات دانشگاهی) کاستی های اجتماع را به نقد میکشد و بدیل های مناسب و مبتنی بر واقعیت های موجود عرضه میدارد. پژوهشگری که به جای ساختن آشیانی از کتاب ها برای خودش، تفکر و اندیشه اش را آشیان آرمان های مردمش میسازد.

شاید گفته های بالا تا حدود زیادی ایدیالیستیک و دور از توقع باشد، اما جوامع برای ادامه ی بقا نیاز به ایجاد آینده ی نوین دارند. آینده یی که نه امتداد گذشته، بلکه جهش ایمان به سوی فرداست. تنها با استفاده از ارقام و داده های تجربی و استقرا نه میتوان به تحلیل اوضاع پرداخت، بل این کار ایجاب استدلال قیاسی بر بنیاد ایدیال ها را نیز مینماید. در واقع روشنفکر مورد نیاز اجتماع ما باید ایدیالیست عملگرا باشد، نه پوپولیست ایدیولوگ، تا خردجویی عملی را به شیوه ی زنده گی مبدل سازد. و اما در وضع موجود که روشنفکرما یا حضور شبح وار دارد، یا تفرد و سکوت را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد وی ا این که برای رسیدن به نان و نوایی و یا نام و نشانی به دست ارباب قدرت بوسه ی تسلیم میزند و شمشیر چوبی اش را به زمین میگذارد؛ یا این که حاشیه نشینی فیلسوف مآبانه اختیار نموده و به تأمل در باب ایده های فلسفی وارداتی، حل مشکلات نظری و فرهنگی در جامعه میپردازد در حیرتم که کار ما به کجا خواهد کشید؟
**
منابع و مأخذ:


1- Posner, R. A., (2003). Public Intellectual. Massachusetts: Harvard University Press
2-Sowel, T., (2009). Intellectuals and Society. New York, NY: Basic Books

***

نوشتارهای دیگر از همین نویسنده:

- در باره ی روشنفکر و روشنفکری