21.01.2019

حمید عبیدی

  نسخهٔ استعماری «رند» و  طرح افغانی  صلح

و نقد ها روی آن

بر طبق خبر طلوع نیوز،‌ نهاد امریکایی «رند» در بررسی تازه‌اش در بارۀ پیامد کاهش احتمالی نیروهای امریکایی از افغانستان پرداخته است: «بربنیاد این بررسی، با بیرون شدن نیروهای امریکایی از افغانستان، این کشور بار دیگر گواه جنگ داخلی و افزایش مهاجرت‌ها خواهد شد.

در این بررسی آمده است که این احتمال نیز وجود دارد که در صورت نبود نیروهای امریکایی، افغانستان بار دیگر به مرکز گروه‌های تندرو به ‌شمول القاعده و داعش مبدل شود و امنیت ایالات متحده امریکا را تهدید کند.»

و اما، در واقع طرح «رند» برای «توافقنامهٔ‌احتمالی صلح »‌ و میکانیزم دستیابی به آن که فشرده اش را همین تلویزیون طلوع چندی پیش منتشر ساخت،‌ نیز به چیز بهتر از آن چه که «رند» در بررسی تازه اش در مورد هوشدار داده نخواهد انجامید. به همین جهت نخست به صورت بسیار فشرده به ارزیابی این نسخهٔ «رند» خواهم پرداخت و سپس خطوط اصلی یک طرح افغانی را ارایه خواهم کرد.

نسخهٔ «رند»‌ ( نسخهٔ ‌«رند» : «توافقنامهٔ‌احتمالی صلح »‌ و میکانیزم دستیابی به آن) در واقع یک گستاخی اهانت آمیز در برابر افغانستان و مردم افغانستان است؛ زیرا نخست مداخلهٔ‌ آشکار در امور داخلی افغانستان است و دوم این در آن تنها نقشی که برای افغان ها مدنظر گرفته شده این است که یک عده عناصر و گروه ها به ساز این نسخه برقصند و مردم افغانستان نقش تماشاچی مطیع را ایفا کنند. به علاوه این طرح هیچ نقشی برای ظرفیت های سازنده یی که طی مرحلهٔ‌ پسا طالبی در افغانستان سربلند کرده و رشد نموده اند – از جمله نهادهای جامعهٔ‌مدنی و به خصوص نهادهای زنان و جوانان و نهادها و سایر گروههای هوادار آزادی، دیموکراسی،‌ حقوق بشر،‌ و ارزش های مدرن دیگر - پیشبینی نشده است. نادیده گرفتن این ظرفیت ها و ارزش ها در نسخه «رند»،  خلاف چیزی است که ایالات متحدهٔ ‌امریکا خود را در سطح داخلی و جهانی به آن متعهد میداند.

طرح «حکومت انتقالی»‌ در نسخهٔ‌ «رند» در واقع کشیدن خط بطلان بر  قانون اساسی نافذهٔ ‌کشور و نظام سیاسی و دولت برخاسته از آن و برگردانیدن افغانستان به نقطهٔ‌صفریی است که از آن جا درب افتادن به پرتگاه بحران عمیقتر و خطرناکتر باز شده میتواند.

در واقع حکومتی که خلاف قانون اساسی تشکیل شود و تعهدی نسبت به قانون اساسی نداشته باشد، چیزی نیست جز کودتا علیه قانون اساسی. کودتا علیه نظام قانون اساسی در یک کشور چه این کودتا نظامی باشد و چه «غیر نظامی»، ‌در صورت داشتن رهبری واحد و مقتدر، میتواند چانس پیروزی داشته باشد. هم افغانستان در گذشته شاهد چنین کودتا ها بوده و هم کشورهای دیگر. و اما «کودتای پیشنهادی رند»، فاقد چنین خصوصیتی میباشد  و باز به خصوص در شرایط موجود در افغانستان و پیرامون آن فاقد هرگونه چانسی برای پیروزی است.

نسخه «رند» و نسخه های شبیه به آن اگر به سیاست رسمی ایالات متحدهٔ امریکا مبدل شوند، خواهی نخواهی نه تنها خسارات غیرقابل پیشبینی بر روابط دو کشور که بر اساس توافقنامهٔ‌همکاری های ستراتیژیک و پیمان امنیتی ،‌ متحدان همدیگر به شمار میروند،‌ بل همچنان بر منافع خود ایالات متحده و امر مشترک امنیت جهانی،‌ میتواند وارد بکند.

البته هوشدار اخیر «رند» در مورد خروج ناسنجیده و شتابزده قوای امریکایی از افغانستان تا حدی منطقی است. و اما، خروج سنجیده شده قسمی و حتا کلی قوای امریکایی از افغانستان همراه با تدابیر معین و تحت شرایط معین که من قبلاً نظرم را در مورد نوشته ام، آن قدر خطرناک نیست که  تحقق نسخهٔ‌ خود «رند». (https://www.facebook.com/Afghanasamai/photos/a.406672706063250/2242524609144708/?type=3&theater )

اگر «رند» به جای صدور نسخه برای اموری که متعلق  خود افغان ها است و تنها خود افغان ها صلاحیت و حق دارند به آن بپردازند و در مورد شان تصمیم بگیرند، به اشتباهات و خطاهای خود ایالات متحدهٔ‌ امریکا به ارتباط افغانستان میپرداخت و از آن نتیجه گیری های لازم را میکرد و بر اساس آن پیشنهاداتی برای یک سیاست معقول در قبال افغانستان را به حکومت امریکا ارایه میکرد، برای رفع آن مخاطراتی که «رند» از آن ها هوشدار داده، ‌موثر تر واقع میشد. مثلاً در واقع از آن مبالغ نجومیی که ادعا میشود امریکا صرف جنگ افغانستان کرده است، اگر یک درصد کوچکش به صورت درست در امر انکشاف اقتصادی- اجتماعی افغانستان و پایه گذاری قوای مسلح نیرومند برای افغانستان صرف میشد، طالبان دوباره سر بلند کرده نمیتوانستند و اگر هم سر بلند میکردند، به ساده گی سرکوب میشدند. دوم اگر پس از سقوط رژیم طالبانی به جای راندن طالبان به پاکستان، ‌یک سیاست معقول در مورد درپیش گرفته میشد و باز اگر پس از آغاز دوبارهٔ فعالیت های جنگی و خرابکارانهٔ  طالبان ،‌به جای شاخه بری آن در افغانستان، پایگاه های آموزش، تسلیح ،‌ تمویل و پناهگاه های آنان در پاکستان هدف قرار داده میشدند و در برابر بازی دوگانهٔ‌ پاکستان به جای پرداخت بسته های بزرگ کومک،‌ چنان که باید اقدام میشد،‌کار به جایی نمیرسید که امروز شاهد آن هستیم. و هزار و یک گپ دیگر- از شتاب ناسنجیدهٔ‌ اوباما تا سخنان اخیر رییس جمهور دونالد ترامپ...

نگاهی به واقعیت افغانستان و پیرامون آن

افغانستان عضو تام الحقوق جامعهٔ‌ جهانی است. قانون اساسی افغانستان و نظام سیاسی برخاسته از آن ناشی از ارادهٔ آزاد مردم افغانستان بوده و  حکومت افغانستان هم بر اساس همه معیارهای بنیادی حقوقی،‌ حکومت قانونی و مشروع افغانستان است. همه کشورهای جهان بلا استثنأ ‌در این مورد متفق القول اند و دولت افغانستان را به رسمیت میشناسند. حکومت افغانستان بر اساس هیچ مجوز حقوقی نمیتواند پا بر قانون اساسی گذاشته و طرح کودتایی «رند» برای تشکیل حکومت موقت انتقالی را بپذیرد و هیچ مرجع غیر افغانی نیز حق تحمیل چنین چیزی را بر افغانستان ندارد.

تعریف از طالبان در جهان بالعموم  میان «گروه شورشیی که به اعمال تروریستی مبادرت میورزد»‌ ،  «گروه تروریستی»  و یا هم «گروه شبه تروریستی»، در نوسان است. هیچ کشوری و هیچ نهاد معتبر بین المللی رسماً تعریفی غیر از این از طالبان ارایه نکرده است. طالبان با آن که خود را «امارت اسلامی افغانستان»‌ میخوانند و اما هیچ کشور و هیچ نهاد معتبر بین المللی این امارت را به رسمیت نه شناخته و با آن روابط رسمی سیاسی برقرار نه کرده است.

این ادعاها که گویا طالبان حدود پنجاه درصد قلمرو افغانستان را زیر کنترول دارند، ادعای نادرست است. به این معنا که حدود دو ثلث قلمرو افغانستان مناطق کوهستانی غیر مسکون و یا هم دارای درصد بسیار اندک نفوس است. واقعیت این است که دولت افغانستان برای تمام قلمرو کشور کنترول ستراتیژیک دارد. به علاوه اکثریت قاطع نفوس افغانستان در مناطق تحت کنترول ثابت دولت مسکون اند.

میزان دقیق درصد پشتیبانی و هواخواهی از طالبان، در میان مردم افغانستان در دست نیست. و اما،‌ این روشن است که مردم در مناطق ناامن اکثراً ناگزیر اند تا به خاطر حفظ امنیت جانی شان از مخالفت علنی با طالبان خودداری نمایند. در مقابل میزان پشتیبانی مردم از دولت به مراتب بلندتر از میزان پشتیبانی از طالبان است- گرچه ابراز مخالفت با دولت حتا در مناطق کاملاً امن تحت کنترول دولت، ‌بر مبنای حق آزادی اندیشه و بیان هیچ خطری برای این مخالفان ندارد.

شمار دقیق افراد مسلح طالبان در دست نیست؛ و اما حتا بالاترین تخمین ها نیز رقم به مراتب پایین تر از شمار قوای مسلح افغانستان است.

این که چرا طالبان توانستند دوباره به حیث یک نیروی مطرح  نظامی-سیاسی سر بلند کنند، بحث گسترده یی است.

این که پاکستان در ظهور دوباره و توانبخشی  طالبان برای تداوم و تشدید جنگ، ‌چه نقشی دارد دیگر بر هیچکسی پنهان نیست. همچنان این که در حال حاضر روسیه و ایران در این بازی چه نقشی ایفا میکنند نیز کم و بیش روشن است. اکنون این خطر با چشم ساده قابل دید است که افغانستان دوباره به میدان رقابت تمام‌عیار و مخرب بین‌المللی مبدل گردد- رقابتی که میتواند همه دستاوردهای دیموکراتیک دورهٔ‌ پساطالبی را نابود بسازد.

به هر رو ، با توجه به میزان تلفات انسانی و خسارات مادی فزایندهٔ‌ جنگ ،‌ سوواستفادهٔ‌ تروریستان بین المللی و شبکه های جنایتکار اقتصادی از وضعیت در افغانستان و به خصوص  با توجه به خطر مبدل شدن دوبارهٔ‌ افغانستان به میدان منازعه و رویارویی های مخرب بین المللی،‌ پایان هرچه زودتر منازعه از طرق مسالمت آمیز از منظر افغانی به یک مسأله مبرم حیاتی مبدل شده است.

دلایل این که چرا ایالات متحدهٔ ‌امریکا و متحدان دیگر افغانستان نیز تمایل دارند تا منازعه هرچه زودتر از طرق مسالمت آمیز حل گردد، نیز قابل درک است.

سایر کشورهای ذیدخل و ذینفع نیز در مورد پایان منازعه از طریق مسالمت آمیز  ابراز پشتیبانی نموده اند. و اما،‌ در این میان در مورد نیات واقعی برخی کشورها -به خصوص پاکستان-  هنوز جای شک و تردید بسیار وجود دارد.

طرح افغانی صلح

مسأله جنگ و صلح در افغانستان دارای سه بُعد است:

۱-       بُعد جهانی

۲-           بُعد منطقه یی

۳-          بُعد داخلی

این سه بُعد در یک شبکهٔ‌ پیچیده درهم تنیده اند. به همین جهت ضروری است تا این گره های درهم تنیده به طور همزمان باز گردند:

الف-       اعضای دایمی شورای امنیت و به درجهٔ‌ نخست ایالات متحدهٔ ‌امریکا ،‌ فدارسیون روسیه و جمهوری خلق چین اگر واقعاً خواستار اعادهٔ صلح و امنیت پایدار در افغانستان اند، باید زمینهٔ آن را فراهم بسازند تا اجماع جهانی به ارتباط افغانستان دوباره اعاده گردد:

-          آنان توافق نمایند که اختلافات و رقابت های خود را در مسایل دیگر بین المللی به میدان افغانی منتقل نمیسازند؛

-         بازیگران منطقه یی و از جمله ایران و عربستان سعودی را تشویق نموده و در صورت لزوم وادار بسازند تا آنان نیز  اختلافات و رقابت های خود را به میدان افغانی منتقل نسازند؛

-         پاکستان را وادار بسازند تا از بازی دوگانه دراز مدت خود به ارتباط افغانستان دست برداشته و از هرگونه پشتیبانی از طالبان و هر گونه تلاش دیگر برای مداخله در امورد داخلی افغانستان دست بردارد.

ب-                      بَعد داخلی از طریق مذاکره و توافق میان  حکومت افغانستان و طالبان، ‌بدون هرگونه مداخلهٔ‌ خارجی حل و فصل گردد.

در این جا به صورت کوتاه  روی حل مسایل مربوط به بُعد داخلی کوتاه مکث مینماییم.

مذاکرهٔ‌ حکومت افغانستان با طالبان یک مسألهٔ بین الافغانی است. رییس جمهور غنی پلان صلح حکومت افغانستان را ارایه کرده است. حکومت افغانستان به ادامهٔ‌ پیشنهادات و مساعی قبلی اش با اعلام این پلان،‌ طالبان را به حیث یک طرف مذاکره پذیرفته و برای آغاز این مذاکره اعلام آماده گی کرده است.

اکنون نوبت طالبان است تا از جانب خود گام متقابل لازم را با توجه به واقعیت های امروز افغانستان  بردارند. طالبان اگر واقعاً میخواهند مسایل از طریق مذاکره حل و فصل گردد،‌ باید به پیشنهاد حکومت پاسخ روشن ارایه کنند. طالبان اگر  پلان ارایه شده از سوی حکومت را قبول ندارد، باید پلان خود را ارایه کنند. البته این به آن معنا نیست که پلان طالبان باید پذیرفته شود؛ اما، اگر طالبان چنین پلانی را ارایه کنند،‌ در آن صورت یافتن نکات مشترک و یافتن حل برای نکات اختلافی و ترتیب پلانی که مورد توافق هر دو طرف قرار گرفته بتواند ممکن خواهد شد.

طالبان اگر واقعاً از تجربه های ناکام گذشته درس گرفته باشند، ‌باید اصل اتکا به زور را در حل مسایل ترک کنند، اصل رجحان منافع و مصالح ملی را نسبت به منافع حزبی بپذیرند و به اصل احترام به نظر و رأی مردم احترام بگذارند.

طالبان بیشتر از هر کسی میتوانند نیات و میزان مداخلهٔ ‌پاکستان و ریاکاری های آن کشور را ببینند- برای این کار تنها لازم است تا چشم شان را باز کنند و بخواهند این حقایق را ببینند. طالبان باید از سرنوشت ملا عبیدالله و ملا برادر و نیز از خاطرات ملا عبدالسلام ضعیف در مورد چه گونه گی برخورد پاکستان با وی درس بگیرند.

رهبران طالبان این را نیز میدانند که چه گونه ملا محمد عمر پس از سقوط امارت طالبی، حاضر بود تا در بدل  حق زنده گی امن به «حامد کرزی» بیعت کند و چرا چنین چیزی عملی نشد. اکنون شرایط برای آن فراهم شده است تا طالبان  در برابر ترک جنگ و پیوستن به صلح حق داشته باشند تا:

-        طالبان   به حیث شهروندان افغانستان از حقوقی که قانون اساسی برای شهروندان تضمین کرده ،  برابر با هر هم طن دیگر برخوردار باشند؛

-          تحریک طالبان مثل هر حزب و سازمان سیاسی دیگر با پذیرش التزام عملی در برابر قانون اساسی در چهارچوب قانون به فعالیت مسالمت آمیز سیاسی بپردازد؛

البته که طالبان میتوانند ملاحظات نظری خود را در در مورد قانون اساسی نافذ/ داشته باشند و اگر خواهان تعدیلات در قانون اساسی باشند، مطابق به میکانیزم پیشبینی شده در قانون اساسی عمل کنند؛ 

-  مورد زندانیان طالبان راه حلی جستجو شود که طرفین در مورد آن به توافق رسیده بتوانند.

اگر طالبان نه در حرف،‌ بل در واقع خواستار راه حل مسالمت آمیز باشند،‌در این صورت هم اجندا و هم شکل و شیوهٔ‌  مذاکرات بین الافغانی طوری تنظیم شده میتواند که از یک سو حرمت قانون اساسی و نظام برخاسته از آن نه به حیث یک موضوع حیثیتی، ‌بل به خاطر منافع و مصالح علیای ملی حفظ گردد و در عین زمان  برای طالبان  نیز پذیرفتنی شود. برای این کار هم فورمات های مناسب و تجربه شدهٔ افغانی وجود دارند و هم فورمات های تجربه شدهٔ‌ مدرن و هم میتوان ترکیب کارآ از هر دو فورمات را شکل داد.  باور دارم اهل خبرت معنای نهفته در این پیشنهاد را میدانند.  

*

نقدها از نوشتار بالا

نقد نخست از میر عبدالواحد سادات 

نقد و نظر ارتجالى پيرامون طرح رندانه موسسه " رند "

در حالي كه در كل با نوشته و نظرات جناب عبيدى عزيز موافق هستم ، منحيث تكمله بحث و  در موارد متفاوت نقد و نظر ارتجالى خود را با هموطنان عزيز شريك مينمايم :

طورى معلوم ميگردد كه طراحان رند ، موسسه " رند " از درك تاريخ و تغير افغانستان عقب مانده اند و در قرن گذشته و سال هجوم نظامى امريكا به افغانستان در بعد شناخت محصور اند .

متوجه بايد بود كه طى هجده سال اخير ما با تغيرات بزرگ مواجه ميباشيم و بايد با چشم باز اين تغير را قبل ازهمه در تغير جيو ديموگرافيك افغانستان بايد تدقيق نماييم .

موجوديت  وسيع رسانه و موسسات تحصيلى افغانستان را بطرف بيدارى عمومى برده و در برابر ما نسل جوان اينده نگر و اينده ساز قرار دارد كه تغير و ترقى و حيات مدنى ميخواهند و ما ديگر با نسل مجبور و كوفته و خسته دهه انارشى جهادى و استبداد قرون وسطايى طالبان مواجه نيستيم كه از نهايت ناچارى و اجبار به موافقت نامه هاى بحران زايى " بن "  اكتفا نمايند ! ! !

ديگر مخاطب ما تنها يك اقليت منفور تاجران دين ، تيكه داران  " جهاد "  و دكانداران قوم نميباشدكه بخاطر حفظ سيادت درخدمتگذارى به جيوپولوتيك اجانب مسابقه دارند . بسيار ضرور است تا قبل از پرداختن به صلح ، به علت جنگ و تراژيدى خونبار افغانستان مكث نماييم -  جنگی که معلول و  محصول مداخله خارجى است و با نقض حاكميت ملى افغانستان و شروع جنگ اعلام پاكستان بر ضد جمهوريت اول كشور ما (زمان محمد داود فقيد ) آغاز  و تا كنون دوام دارد .

بدينرو :

با طرح موضوع صلح بايد تمام جوانب داخلى ، منطقوى و بين المللى به حق حاكميت ملى كه به طور انحصارى و  مطابق به ارزشهاى جهانشمول حقوق بين المللى ، منشور ملل متحد، اعلاميه جهانى حقوق بشر و ماده چهارم قانون اساسى نافذ، به مردم تعلق دارد ، احترام نمايند .

من با جناب عبيدى كه طرح موسسه " رند " را نوعى كودتا خوانده است موافق هستم و البته با اين اضافه ، كه كودتاى " رند " هست و بود افغانستان را به مخاطره و نابودى سوق مينمايد .

بى نياز از اثبات است كه صلح نياز مبرم ، خواست اساسى مردم ، شرط بقاى كشور و گذار به شاهراه ترقى ميباشد و افغانستان و افغانان حق دارند و مستحق ميباشند كه به صلح گذار نمايند .

بدون آن كه از دستاورد هاى هجده سال اخير همانند كليپتوكرات هاى شركت سهامى حاكم " پيراهن حضرت عثمان  " بسازم  ، ميخواهم هشدار و هوشدار بدهم كه مردم حق دارند و بايد به دفاع از دستاورد هاىی اقدام نمايند كه در طول تاريخ و به ويژه در صد سال اخير و با ايجاد دولت ملى و انفاذ اولين قانون اساسى ( زمان شاه امان اله ) و تا كنون به خاطر ان رزميده اند و در مجموع قوانين اساسى و منجمله در فصل دوم قانون اساسى نافذ مسجل ميباشد و عبارت از همان ارزشهاى متعالى ، جهانشمول و ديموكراتيك است كه بازتاب حقوق بين المللى معاصر بوده و با روحيه ملى و اسلامى مردم ما مطابقت دارد و رعايت ان ، پل وصل افغانستان با جهان و گذار به صلح واقعى و شاهراه ترقى ميباشد.

آنچه را طراحان موسسه " رند " بدان بى توجه ميباشند ، وسيله نيرومند تطبيق مكانيسم صلح است كه همانا دولت كارا ميباشد .

با وجود ده ها انتقاد و نقص دولت موجود ، يگانه وسيله تحقق صلح واقعى ميباشد .

بدينرو هرنوع دولت زدايى و كنار گذاشتن دولت و طرح هاى ميان تهى " دولت موقت كه به درد اهداف استعمارى ميخورد ، زمينه ساز سقوط افغانستان و تقسيم آن به ساحات نفوذ قدرتهاى رقيب و جنگ داخلى ميباشد .

بدينرو جامعه بين المللى كه مسووليت حقوقى و اخلاقى آن در قبال تراژيدى خونبار افغانستان اظهر من الشمس است بايد به حقوق مردم مظلوم و غيور افغان احترام و به خاطر اعمال حق حاكميت ملى و حق گذار به صلح واقعی و پايدار ، كشور ما مساعدت نمايد.

در حالي كه افغانستان اماج تجاوز و تروريسم قرار دارد و با جنگ اعلام نا شده پاكستان و دسايس الحيل بازيگران جنگ هاى نيابتى و قدرتهاى رقيب جيوپولوتيك منطقوى و جهانى قراردارد ، هرنوع تلاش به خاطر خروج غير مسولانه قوات نظامى و باجدهي به حاميان تروريسم ، عواقب دهشتبار در قبال دارد كه دود آن اتش خانمانسوز از دماغ پاليسى سازان عجول و طراحان رند ، موسسه " رند "  بيرون خواهد گرديد.

 

++

نقد دوم از غرزی لایق 

آن‌چه در گزارشِ کوتاه پیرامون پژوهش و نیز برآیندهای «رند» در ناگزیری بیرون‌رفت واحد‌های عسکری ایالات متحده از افغانستان و ترسیمِ بدبینانه‌ی سمت‌وسوی پیشآمدها پس از خروج سببِ دل‌چسپی و واکنشِ آقای عبیدی گردیده است، بیگمان، همبود آگاه کشور را، چه در درون و چه در بیرون از کشور بی تفاوت نه‌گذاشته است. دولت افغانستان نیز پیام صریح خویش در این باب را در سخنان آقای دانش، معاون دوم ریاست جمهوری در دیدار با جیف کوهن سرپرست اداره‌ی انکشافی بین‌المللی امریکا رده‌بندی نموده و پخش چنین سند از جانب نهاد امریکایی «رند» را «مانع تلاش‌های حکومت افغانستان و هم‌کاران بین‌المللی آن از جمله دولت امریکا برای مذاکرات صلح خوانده» و پافشاری نموده «آن‌چه برای مردم و حکومت افغانستان اولویت دارد این است که مذاکرات صلح در چوکات نظام کنونی و قانون اساسی به رهبری دولت و مردم افغانستان باشد.»

آغازِ گفت‌وگوهای صلح و بیانِ اندیشه‌ها و چشمداشت‌های آغازینِ دو جانبِ جنگ، دولت و طالبان، زمینه برای سرریزشدن دیدگاه‌ها، طرح‌ها و رأی‌زنی‌ها گردیده و نهاد‌ها و چهره‌های گونه‌گون را به میدانِ کنکاش‌ها روی این درازترین جنگِ عصرِ جاری فرا‌می خواند. ریزشِ رأی‌زنی‌ها را، البته، به فال نیک باید گرفت و از رسانه‌یی‌شدن آن‌ها نه باید دچار وسوسه گردید، کالبدشگافی جوهرِ هر گفته و هر پیام در بابِ صلح افغانی اما، به ویژه در واکنشِ نخبه‌های افغان، بر گنجینه‌ی راه‌یابی‌ها و نشانی‌نمودن ممکن‌ها می‌افزاید.

«رند» پیآمد خروجِ واهی نیروهای عسکری امریکا از افغانستان را با چند نکته‌‌ی آتی خیال‌پردازی نموده و بی‌اراده‌گی خویش در تولیدِ برآیندها را در قید «خواهد‌ها» چنین بازتاب داده است:

·        «با بیرون شدن نیروهای امریکا، سازمان ناتو نیز از افغانستان بیرون خواهد شد؛

·        حضور غیرنظامی کشورهای کمک‌کننده به افغانستان نیز به گونۀ بی‌پیشینه کاهش خواهد یافت؛

·        اوضاع امنیتی و اقتصادی افغانستان بحرانی خواهند شد؛

·        روند از دست دادن نفوذ و مشروعیت حکومت آغاز خواهند شد؛

·        قدرت از مرکز افغانستان به بخش‌های دوردست انتقال خواهند یافت؛

·        «ملیشه‌ها» و «جنگ سالاران» نیرومند خواهد شد؛

·        رقابت‌های کشورهای منطقه در افغانستان افزایش خواهند یافت؛

·        علاقه‌مندی طالبان به روند صلح ازبین خواهد رفت؛

·        با وجود مقاومت‌ها، نفوذ و ادارۀ طالبان بر جغرافیا و جمعیت افغانستان افزایش خواهند یافت و جنگ داخلی بیشتر خواهد شد.

·         گروه‌های تندرو به شمول القاعده و داعش برای سازمان‌دهی، سربازگیری و انجام حمله‌های هراس‌افگنانه بر هدف‌های ایالات متحده فضای بازتری خواهند یافت.»

به باور من، پیش از گم‌راه‌شدن در بارانِ نسخه‌ها و دیدهای درون و بیرون افغانی، شایسته است که دورنمای گفت‌وگوهای صلح با طالبان را از لابلای طرح‌های آغازین طالبان که در ۹ نوامبر سال ۲۰۱۸، از حنجره‌ی سخن‌گوی «امارت اسلامی» در نشست ماسکو بیرون جستند و نیز برنامه‌ی دولت افغانستان که در ۲۸ نوامبر همان سال در سخن‌رانی آقای اشرف غنی در نشست ژنیو بازتاب یافت، پیگیری و به دست کاوش سپرد. چنین سرگرمی سودمندتر بوده، غنابخشیدن طرح‌ها را یاری رسانده و بین‌الافغانی‌بودنِ گفت‌وگوهای صلح را پاسبانی می کند.