21.12.2018

آیا طالبان به گفت‌وگوی صلح لبیک میگویند؟

سهیلا اصغری : چه ناگزيری یی باعث می‌شود تا جنگ با طالبان کنار زده شود و راه آشتی پیش گرفته شود؟ ممکن‌ها و ناممکن‌ها در این باب چیست؟

حمید عبیدی:

نخست این که حل مسالمت‌آمیز مسایل همیشه باید در سیاست ارجحیت داشته باشد و نه توسل به زور.

دوم، دیدن این که از جنگ جاری و تداوم آن کی سود میبرد و کی بار مصایب آن را بر دوش میکشد نیز چندان دشوار نیست.

سوم، دیدن این نیز دشوار نیست که اجماع منطقه‌یی و جهانیی که در آستانه‌ی سقوط طالبان و سالیان نخست پس از شکل‌گیری نظام نو در افغانستان، ‌پیرامون افغانستان شکل گرفته بود، برهم خورده است.

اکنون این خطر با چشم ساده قابل دید است که افغانستان دوباره به میدان رقابت تمام‌عیار و مخرب بین‌المللی مبدل گردد- رقابتی که میتواند همه دستاوردهای دیموکراتیک ۱۷ سال اخیر را نابود بسازد.

خوب بهتر از این نمی‌بود اگر طالبان پس از سقوط امارت شان دیگر اصلاً‌ سر بلند کرده نمی‌توانستند و یا هم در جریان جنگ تضعیف گردیده و شکست می‌خوردند و هنوز بهتر می‌بود اگر تنظیم‌سالاران و جنگ‌سالاران نیز به حاشیه رانده شده می‌بودند و بسا آرزوهای نیک دیگر ... و اما، متأسفانه اوضاع اکنون چنان است که میدانیم. حال مسأله اصلی این است که چه‌گونه می‌توان به مصالحه و صلحی رسید که بهای آن برای افغانستان بیش‌تر از تداوم و تشدید جنگ و بحران نباشد...

به باور من اگر حکومت،‌ احزاب و گروه‌های سیاسی و جامعه‌ی ‌مدنی در مورد مذاکرات با طالبان به تفاهم و توافق نه‌ رسند و در یک صف قرار نه ‌گیریند، بهای مصالحه و صلح بالا خواهد رفت. برخلاف هرقدر که در این زمینه در جامعه میزان هم‌سویی و اتحاد گسترده‌تر باشد و هر قدر که توانایی های قوای مسلح افغانستان بالا تر باشد و هر قدر که میزان پشتی‌بانی جامعه‌ی بین‌المللی از حکومت افغانستان بیشتر باشد، به همان اندازه فشار بر طالبان و حامیان منطقه‌یی شان افزون خواهد گردید تا از موضع واقع‌بینانه‌تر با مسایل برخورد کنند.


سهیلا اصغری : اگر طرح‌های آغازین دولت و طالبان را کالبد شگافی کنیم، شدنی‌ها و ناشدنی‌ها کدام اند؟

حمید عبیدی : جنگ و ادامه آن نیاز به عقل زیادی ندارد. و اما پایان دادن جنگ و حل مسالمت آمیز منازعه نه تنها به عقل بل همراه با آن به احساس مسوولیت در برابر سرنوشت کشور و جامعه، نیت و ارادهٔ راستین و همچنان شهامت و ‌تدبیر نیاز دارد.

اگر عناصری که بر شمردم بالفرض در هر دو طرف وجود داشته باشد،‌ حتا آن چه که در ظاهر ناشدنی به نظر میرسد،‌ میتواند شدنی گردد. البته که حتا در این صورت نیز پایان جنگ از طریق دستیبابی به توافقنامهٔ حل مسالمت آمیز منازعه و تحقق این توافقنامه کار ساده و آسانی نخواهد بود.

چنان که میدانیم فراخوان حل مسالمت آمیز منازعه ، ‌پیشنهاد طرف دولت است. رییس جمهور غنی اخیراً پلان مشخصی را این مورد ارایه کرده است  

https://president.gov.af/fa/Document/6789

که به باور من اصولاً برخورداراز جوهر عناصری یاد شده است.

برخلاف اگر بر پایهٔ ‌آن چه که نمایندهٔ ‌طالبان در کنفرانس ماسکو گفت قضاوت بکنیم، میتوان گفت طرح طالبان فاقد بسیاری از عناصر یاد شده است.

به باور من چند معیار اصولی وجود دارد که چه گونه گی برخورد طالبان با آن ها میتواند نیت و ارادهٔ واقعی طالبان را روشن بسازد:

۱. اگر تحریک طالبان حاضر به مذاکره با دولت افغانستان نشود، حل و فصل مسالمت آمیز مسایل گپ هوایی خواهد ماند.

۲. چه گونه گی برخورد با قانون اساسی افغانستان و نظام مبتنی بر آن.

آیا تحریک طالبان حاضر خواهد شد تا به التزام عملی نسبت به قانون اساسی ابراز تعهد کنند و یا خیر؟

البته که طالبان و هر حزب و گروه سیاسی و هر شهروند افغانستان حق دارد تا همزمان با تعهد به التزام عملی به قانون اساسی نسبت به آن ملاحظات نظری خود را داشته باشد و مطابق به میکانیزم پیشبینی شده در قانون اساسی خواهان تعدیلات در آن گردد.

۳. آیا تحریک طالبان حاضر خواهد شد تا اصل انحصار دولت بر نیروی نظامی را بپذیرد یا خیر؟

طبعاً نمیتوان انتظار داشت که طالبان یک شبه به یک حرکت و یا حزب سیاسی مبدل شود؛ بل مساله روی این است که این گذار در یک مرحله آغاز و در زمان پیشبینی شده در توافق تکمیل گردد؛ زیرا اگر دولت بر نیروی نظامی انحصار نداشته باشد، ‌صلح پایدار شکل نمی‌گیرد.

۴. چه گونه گی برخورد با حقوق بشری (ارجمله حقوق زنان) ، حقوق شهروندی و دیموکراسی. روشن است که اگر تحریک طالبان بخواهد این ارزش ها و دستاورد ها لغو گردند، نه توافقی برای صلح واقعی به میان آمده میتواند و نه هم صلح واقعی و پایدار. مردم افغانستان حاضر نیستند به دوره های فاجعه های «امارت اسلامی» و یا هم «تنظیم سالاری» و یا هم حالت شبیه به آن برگردانیده شوند.

طالبان نیز باید از خطای مجاهدین که به جای حاضر شدن به میز مذاکرات بین الافغانی و پایان جنگ از طریق مصالحه ملی، خواستند از طریق معامله با روسیه در افغانستان به قدرت برسند، بیاموزند. نتیجهٔ اقدامات توطیه آمیز برای تحقق ‌آن معامله فروپاشی دستگاه دولت و قوای مسلح افغانستان  و حاکم شدن هرج و مرج کامل و جنگ ها میان احزاب و تنظیم های مجاهدین و جنگسالاران متحد آنان بود- هرج و مرج و جنگ هایی که نتایج و پیامد هایی فاجعه آور آن را میدانیم. و میدانیم که آن هرج و مرج زمینه آن را فراهم ساخت تا به میدان آورده شوند و بقیه ماجرا را نیز میدانیم...

ما افغان ها نیز باید از آن فاجعه ها درس های لازم را گرفته باشیم و تکرار آن ها را نباید اجازه بدهیم.

سهیلا اصغری : عامل جهانی و نیت همسایه‌گان در پیوند با گفت‌وگو‌های صلح چیست؟

حمید عبیدی : زلمی خلیلزاد گفت هدف ایالات متحدهٔ ‌امریکا پایان جنگ از طریق مذاکرات صلح است. وی گفت امریکا  میخواهد:

-         مطمین شود که افغانستان دوباره  به منبع خطر  تروریزم مبدل نخواهد شد.

-         مسایل داخلی افغانستان از طریق مذاکرات میان حکومت افغانستان و طالبان و توافق بین الافغانی حل و فصل شود.

طبعاً روند صلح زمانی موفق شده میتواند که ابعاد منطقه یی و فرامنطقه یی جنگ نیز با توافق طرف های ذیدخل و ذینفع حل و فصل شود. این کار تنها در صورتی امکان پذیر است که طرف های خارجی توافق کنند که اختلافات میان شان روی مسایل دیگر را در میدان افغانی منتقل نخواهند کرد.

قدرت های بزرگ و به خصوص امریکا و روسیه از آن چه که در نتیجهٔ ‌رقابت ها و رویارویی های آنان در دوران جنگ سرد بر افغانستان تحمیل شد  و نیز از خطاهایی که در آغاز دههٔ ‌نود در افغانستان مرتکب شدند، باید درس بگیرند و بار دیگر  مرتکب خطا نشوند. در آن زمان اگر امریکا خردورزانه و دورنگرانه عمل میکرد و اگر روسیه تحت فشار حالت اضطراری داخلی شتاب زده و کوتاه اندیشانه عمل نمیکرد و مصالحهٔ‌ملی در افغانستان  تحقق مییافت، افغانستان دچار فاجعه های بعدی نمیگردید و به منبع خطر تروریزم و افراطگرایی نیز مبدل نمی شد و ...

برخلاف آن زمان  ،‌ امروز همه اعضای جامعهٔ‌جهانی  دولت افغانستان را دولت مشروع میدانند و  بارها بر این واقعیت تأکید به عمل آمده  است. همچنان جامعهٔ‌جهانی رهبری  و مالکیت  افغانستان بر روند صلح را پذیرفته است. وساطت و مساعدت کشورهای دیگر برای آغاز و پیشرفت موفقانهٔ‌روند صلح در افغانستان، به هیچ وجه نباید طوری باشد که این دو اصل را مخدوش بسازد. هر خطای که موجب از میان رفتن دستاوردهای ۱۷ سال اخیر افغانستان گردد نه تنها برای مردم افغانستان فاجعه آورد خواهد بود، بل چنان که تجربه ٔ‌دههٔ نود نشان داد ، در نهایت امنیت  جامعهٔ‌جهانی را نیز با مخاطرات جدی مواجه خواهد ساخت. 

سهیلا اصغری : نقش پاکستان در پروسهٔ صلح با طالبان چه‌گونه خواهد بود؟

حمید عبیدی : پاکستان در طول چهار دههٔ گذشته پیوسته مصروف جنگ اعلام ناشده علیه افغانستان بوده است. در گذشته مجاهدین در واقع نقش ابزارهای عمدهٔ ‌این جنگ نیابتی پاکستان را ایفا کردند و اکنون طالبان این نقش را ایفا میکنند.

در مرحلهٔ کنونی کنونی روشن نیست که آیا پاکستان تنها جهت کاهش فشار امریکا به همکاری برای پایان جنگ از طریق مسالمت آمیز و مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان تظاهر میکند و یا این که تغیر واقعیی در سیاست پاکستان در قبال افغانستان در حال رونما شدن است. من شخصاً بر این باورم که نظامیان پاکستانی از سیاست مزورانه و بازی دوگانه خود دست برنداشته اند. من بر این باورم که تنها توافق میان امریکا، روسیه و چین میتواند پاکستان را وادار سازد تا به جنگ اعلام ناشدهٔ‌ اش علیه افغانستان تن دهد. خوب ، ‌روشن است روسیه  و چین در این مورد در صورتی امریکا را همراهی خواهند کرد که منافع خود شان نیز هم در مسایل پیرامون افغانستان در نظر گرفته شود.

*

متن کامل گفت و شنود شامل پاسخ های سایر اشتراک کننده گان و نیز بحث ها پیرامون آن را به زودی به خدمت تقدیم میداریم