سخنرانی رییس جمهور غنی (ترجمه )
در بنیاد بینالمللی ویویک اناندا (Vivekananda International Foundation)
۶عقرب - ۱۳۹۶
بسم الله الرحمن الرحیم
داکتر گوپتا (رئیس بنیاد بینالمللی ویویک اناندا) تشکر به خاطر معرفی بزرگوارانهتان، آدمیرال نائر، خانمها و آقایان فرهیخته، دوستان!
جای خرسندی است که بعد از ظهر امروز در کنار شما حضور دارم. اجازه بدهید صحبتم را در بستر جهانی آغاز نموده و سپس به بستر منطقهیی، بینالمللی و بستر جدیدی که با (اعلام) استراتیژی جدید ایالات متحده برای آسیای جنوبی ایجاد شده، بپردازم و در نهایت، میتوانیم در این باره بحث و گفتوگو کنیم.
ما در یک شرایط بنیادی توأم با ابهام جهانی زندگی میکنیم. چهار محرک، منتج به این ابهام شدهاند.
نخست؛ قالبی که قرن بیست و یکم در آن تعریف شده، روشن نیست. کشمکشی بر سر تعریف قرن بیست و یکم وجود دارد که قوانین بازی درباره این قرن مستلزم تغییر و وضع دوباره است. اگر قضاوت را به تاریخ واگذار کنیم، حدس و گمانهای نادرست محصول دورههایی است که در آن قوانین بازی جهانی مبهم بوده است. ما، به جای تحلیل، به حدس زدن میپردازیم و به جای واقعیتها بر اساس تعبیرهایمان عمل میکنیم.
محرک دوم؛ اقتصاد جهانی به سرعت در حرکت است؛ اما چشمانداز جهانیشدن این گونه به نظر نمیرسد. اروپای غربی، اجماعات، و اتحادیه اروپا بینهایت زمان زیادی برای رشد خواهند داشت. ایالات متحده ممکن است خود را بازیابد اما دیدگاه اشتغال دوامدار و از بین بردن فقر و نابرابری چالشهای قابلملاحظهای هستند. چین احتمالاً به نرخ رشد ۶ درصد باقی بماند، دیدگاه روشنی که وجود دارد، درباره هند است که یک توافق نظر بر نرخ رشد بالقوه ۸ درصدی در این کشور وجود دارد. در این گونه شرایط، نابرابری بین مردان و زنان، فقیر و ثروتمند؛ پیوندهایی که ما در مورد کشورهای مرفه میدانستیم، مورد حمله قرار دارند. به همین دلیل، روند دموکراتیک در حال ناکام شدن است؛ استرسها و فشارهایی (وجود دارند) که به پالیسیهای کوتاهمدت مبدل میشوند. همان طور که محمد الاریان [نویسنده مصری امریکایی] گفت، بانکهای مرکزی مورد توجه قرار میگیرند؛ حد و حدود بانکهای مرکزی نیز به پایان خواهد رسید.
سومین محرک؛ بیباوری پدیدهای است که من آن را «موج پنجم خشونت سیاسی» مینامم. تروریزم، در حال ظهور به شکل موج پنجم خود است که با موج اول، یعنی انارشیزم، آغاز گردید و به صورت بنیادی در حال تغییر شکل است. فکر میکنم، در این باره اتفاق نظر وجود دارد که سطح تهدید تروریزم امروزی به مراتب بزرگتر از آنچه در سال ۲۰۰۱ اتفاق افتاد، میباشد. اما پاسخ به تروریزم در سطح کشورها تمرکز یافته، نه در سطح جهانی و منطقهیی. به همین دلیل، شبکههای تروریستی فرامرزی در حال مدغم شدن با سازمانهای اقتصاد جرمی فرامرزی هستند تا یک چالش بنیادی را ایجاد کنند. خشونت سیاسی هیچ زمانی به خوبی امروز تمویل نشده، زمینه برایش مساعد نشده و تعامل اینچنینی نداشته است. زمانی که شما با تهدید سایبری مواجه باشید (شبکهها و اشخاص) ناشناخته با شبکههای رودررو با یکدیگر یکجا شده و یک چالش کاملاً جدید را برای سلسله مراتب حکومتها ایجاد میکنند. دولتها آهسته [بطی] عمل میکنند؛ در حالی که، شبکهها سریع عمل میکنند. پاسخ ما به مثابه حکومتها، در برابر چالشهایی که با آن روبهرو هستیم، بسیار آهسته است.
انقلاب صنعتی چهارم، چهارمین محرک ابهام میباشد. آنچه ما در مورد ساختار شغلها میدانیم احتمالاً این است که به وظایف عملیاتی مبدل میگردند. بنابراین، ما درگیر پالیسیهایی هستیم که برای ۱۴۰ الی ۱۶۰ سال قبل ساخته شدهاند. وضعیت توأم با ابهام، تنها چالش مختص کشورهای درگیر جنگ نیست، بلکه یک چالش جهانی است. این، بدین معنی نیست که ما در جستوجوی مودلهای پایدار هستیم؛ بلکه وضعیت جهان به صورت کلی، توأم با ابهام است.
دوم، در سطح منطقهیی. از یک سو، ما احتمالاً با عالیترین برهه از تاریخ آسیا روبهرو هستیم. دورنمای اقتصاد قارهیی آسیا در حال ظهور است. تنها یک بار در سال ۱۸۶۹میلادی که ایالات متحده با اتصال به خطآهن اقیانوس آتلانتیک و آرام به اقتصاد قارهیی مبدل گردید، شاهد چنین پدیدهای بودهایم. اگر ساده بیان کنیم، جاده گرند ترانک به جادههای ابریشم منتهی میشود. اقتصاد قارهیی آسیا دیگر یک رؤیا نیست. این دورنما به طور اخص با رشد نهتنها برای هند و چین که همه در مورد آن میدانند همراه خواهد بود؛ ما با گذشت هر روز به زیربنای ترانسپورتی، زیربنای فایبر نوری، لینهای انتقال انرژی و دیگر زیربناها که تاروپود اقتصاد قارهیی آسیا را با هم خواهد بافت، نزدیکتر میشویم.
از سوی دیگر، قاره آسیا درگیر یک جنگ طولانی بوده است؛ جنگی که ۶۰۰ سال طول کشید. آسیا به مثابه یک مفکوره و به عنوان یک فضای جغرافیایی، برای ۶۰۰ سال مکان جنگ و درگیری بوده است. دو جنگ بزرگ وجود داشت؛ جنگ ۵۰۰ سالهی اروپا که دین آچیسون ویژگیهای آن را در کتابش تحت عنوان «شکلگیری حال» به بهترین نحو بیان کرده است، و جنگ آسیا که هنوز به پایان نرسیده است. جنگ بسیار و بهکارگیری خشونت، هنوز هم در آسیا صورت میگیرد.
مشخصه سوم؛ متأسفانه قوانین بازی، در منطقهای که در آن قرار داریم که من به آن تعلق دارم و مردمی که من از آنان نمایندگی میکنم، بین دولتها شکل نگرفته است. زیرا بعضی دولتها به خاطر پالیسیشان به بازیگران تبهکار غیردولتی به عنوان ابزار پالیسی دولتی متوسل میشوند. تمایز بین تروریست خوب و بد هنوز ما را طلسم میکند. چالش در حال بزرگتر شدن است، اما پاسخ در برابر آن پراکنده و غیرمنسجم است. ما باید یک بار به سند سازمان ملل متحد درباره تروریزم، نظر اندازیم؛ یکی از قسمتهای آن، قطعنامهای است که تمامی دولتها امضا کردهاند. سند مزبور به روشنی دلالت بر آن دارد که تمویل تروریزم از سوی دولتها به مثابه یک پدیده جهانی، یک تهدید محسوب میشود. به همین دلیل، وضعیت منطقهای که ما در آن قرار داریم، توأم با بیباوری و ابهام است. به جای این که به درگیریها یا جنگهای دوامدار که در منطقه جریان دارد به مثابه یک فرصت برای رسیدن به اجماع بنگریم، فقدان اجماع و بیشتر از آن نبود همکاری فعال و بیثباتسازی یک چالش عمده است. به جای سهم گرفتن در پالیسیهای برد برد، عدهای از بازیگران هنوز هم درگیر پالیسیهای باخت باخت هستند که یک چالش اساسی میباشد.
در این وضعیت، اگر سؤالی در مورد کشور عزیزم که افتخار خدمتگزاری به آن را دارم، پرسیده شود این خواهد بود که ما چه کاری در سه سال گذشته انجام دادیم؟ نخست، ما با غیرممکن مبارزه کردیم، و اکنون با امور بسیار دشواری روبهرو هستیم. این امر به صورت بنیادی بهبود یافته، اما در مقایسه با هر کار دیگری، باز هم کار دشواری پیش رو داریم. (این کار) چرا غیرممکن به نظر میرسید؟ زیرا افغانستان در سال ۲۰۱۴ باید با چهار گذار تحت شرایط ابهام جهانی و منطقهیی روبهرو میشد. نخستین گذار، گذار سیاسی بود. برای نخستین بار در تاریخ طولانیمان که اکنون شواهد وجود دارد که ۴ هزار ساله نه، بلکه ۶ هزار ساله میباشد ما شاهد نخستین انتقال اقتدار، نه قدرت، به صورت دموکراتیک بودیم. برای نخستین بار، مردم افغانستان رهبریشان را خودشان انتخاب کردند. به جای رویکردی که یک نفر تمامی امور را به خود اختصاص دهد، رویکرد ایجاد حکومت وحدت ملی را اتخاذ کردیم و بسیاری مفسرین در منطقه و جهان با سخاوتمندی، حکومتمان را یک حکومت ۳ الی ۶ ماهه تخمین کردند؛ اما حکومت وحدت ملی، مناسب و کارا میباشد. فراموش نکنیم که در بسیاری از دموکراسیهای تثبیتشده، ۶ ماه طول میکشد تا یک حکومت ائتلافی ایجاد کنند. نورم جهانی، استثنای جهانی نمیباشد، اما سیاست اجماع در کشوری که ۴۰ سال درگیر جنگ بوده، یک چالش عمده میباشد و نیاز است که به صورت منظم، دوباره شکل داده شود. به این موضوع خواهم پرداخت.
نکتهای که تمایل دارم بیان کنم این است که ما میتوانیم همکاران جوانم را انتخاب کنیم. تعداد جوانانی که از پوهنتونهای هند فارغالتحصیل شدهاند میتوانم از آنان بخواهم که بایستند. افغانستان از لحاظ سیاسی، شاهد یکی از بهترین تغییرات نسلی است. نیمی از کابینه ما سن کمتر از چهل سال دارند. این امر برای کشوری که چهل سال درگیر جنگ بوده، یک روزنه امید خارقالعاده است. ما در تلاش انجام کاری هستیم که قبلاً صورت نگرفته است. از لحاظ نسلی، افراد از یکدیگر پیروی میکنند، و دارای تجربه مشترک و یکسان هستند. تجربه ما از پنج نسل اختلاف [تقسیم] بوده است. یک و نیم میلیون نفر در میان نسل دهه هفتاد میلادی کشته شدند. این یک تقسیم است و همچنان ادامه دارد. اما نسل کنونی، احتمالاً، عالیترین نسل افغانستان معاصر خواهد بود. به همین ترتیب، خوشحالم که مردان و زنان (افغانستان) دارای سهم برابر هستند. وقتی یک زن، وزیر معادن کشوری باشد که از تبعیض جنسیتی رنج برده، این امر بیانگر آن است که ما از کجا آمدهایم. یا مشاور ارشدم در امور ملل متحد و مشاور ارشد دیگرم در امور شوراهای اقتصادی. تمامشان فارغین پوهنتونهای عالی هستند، زنانی که هر مردی را به مناظره دعوت خواهند کرد. و لطفاً زنان ما را برای مناظره به مبارزه دعوت نکنید!
گذار دوم، گذار امنیتی بود. ما شاهد یکی از بزرگترین استقرارهای نیروهای بینالمللی متشکل از ۴۳ کشور در وطنمان بودیم که به ما کمک میکردند. ما ناگهان به سوی مدیریت کامل نیروهای امنیتی و رهبری امنیتی توسط نیروهای امنیتی افغان حرکت کردیم. اجازه بدهید به مردان و زنانی که با قربانی کردن جانهایشان آزادی ما، عزت ما و حاکمیت ما را تضمین کردند، ادای احترام کنم. وزیر اتمر، تشکر از شما و همکارانتان. نیروهای افغان درهیچ نبردی، میدان را رها نکردهاند. همان طور که گفته شد، ما با یک وضعیت بنیادی توأم با ابهام مواجه بودیم، در آن وضعیت و شرایط حدس و گمانی که وجود داشت این بود که اردوی افغانستان تنها ۶ ماه دوام خواهد آورد. با این حال، اردوی افغانستان خوب و قابل است. تشکر از شما. اما ما قیمت گزافی پرداختیم، تا وضعیت امنیتی بیایید به موضوع برگردیم. فرض منطقی انتقال مسؤولیتهای امنیتی که افتخار رهبری این روند را به عهده داشتم؛ رئیسجمهور کرزی از من خواست به عنوان یک وظیفه ملی این روند را رهبری کنم و من پذیرفتم این بود که با خروج نیروهای بینالمللی، صلح طلوع خواهد کرد و بازیگران منطقهیی جنگ را نه، بلکه صلح را خواهند پذیرفت. اما به جای آن، ما شاهد جنگی بودهایم که بر ما تحمیل شد، که هیچ حس شفقت و هیچ توصیفی ندارد و ما آن را مهار کردهایم.
بنابراین، وقتی میگویم ما به غیرممکن دست یافتهایم، ما به اعتماد مردم افغانستان مبنی بر این که بقای دولت در خطر نیست، دست یافتهایم. بلی، جنگیدن دشوار بوده است. آخرین سِمَتی که روی زمین میخواستم داشته باشم، با قاطعیت بعد از یک دهه تدریس، این بود که رئیسجمهور (کشور درحال جنگ) شوم، اما بسیار افتخار دارم که سرقوماندان اعلای قوای مسلح نیروهای قهرمانی هستم که به خاطر ملت، شرافت، خدا و عزت میجنگند. ما دارای یک پلان چهارساله هستیم و طی چهار سال میتوانیم به شما اطمینان بدهیم که قوای امنیتی افغانی آنچه کلمبیا تحت رهبری رئیسجمهور اورایب به دست آورد را حاصل کند، یعنی محیطی که زنان و مردان شهروندان ما که با حاکمیت قانون و قانون اساسی با هم پیوند یافتهاند، بتوانند در صلح و امنیت زندگی کنند.
گذار سوم، گذار اقتصادی بود. اقتصاد ما تحتالشعاع قوای بینالمللی قرار داشت. برای هر تعداد از نیروهای بینالمللی حداقل ۴ الی ۶ قراردادی وجود داشت. بنابراین شما با تقاضای طبقه متوسط یکی از فقیرترین کشورهای جهان و تقاضای قشر بلند آن مواجه بودید، که به صورت ناگهانی از بین رفت. به همین دلیل، ما یک رکود اقتصادی و بحران را تجربه کردیم. اکنون حتی صندوق بینالمللی پول نرخ رشد ۳.۵ درصد را در افغانستان پیشبینی میکند. ما از ورطه عمیق سقوط اقتصادی به رشد اقتصادی رهایی یافتیم که این امر در آخرین سروی بنیاد آسیا بازتاب یافته است و انعکاسدهنده ۶۰۰ درصد خوشبینی نسبت به آینده است.
چهارمین گذار، گذار در فرهنگ دولت بود. دولت به مثابه یک دارایی پنداشته شده و مطالباتی در زمینه حقوق مالکیت برای شبکههای مختلف که در آن فساد به یک نورم مبدل شده بود، صورت میگرفت. مسأله اساسی در مورد ما، مبارزه با مشکلاتمان و پذیرفتن آنها بوده است. آقای سفیر و دیگر همکاران این جا حضور دارند. امیدوارم که جامعه بینالمللی به ما در مورد این که مشکلاتمان چیست، موعظه نکند. ما مالک مشکلاتمان هستیم؛ ما مشکلاتمان را حل خواهیم کرد؛ ما با مشکلاتمان مبارزه میکنیم. ما تا حد زیادی قادر به غالب شدن بر آنها هستیم. تغییر در فرهنگ دولت، مسأله اساسی است که ما در حال تلاش برای دستیابی به آن هستیم. امروز من بسیار افتخار دارم که قاضیالقضات افغانستان، اعضای ستره محکمه افغانستان، لویڅارنوال افغانستان به صداقت و بیطرفی مشهور هستند. این، میراثی است که امیدواریم به نسلهای آینده منتقل سازیم.
اجازه بدهید که به موضوع سیاست خارجی و روابط منطقهیی و داخلی برگردم. در افغانستان، سیاست داخلی، سیاست خارجی است. ساده بیان کنم، چرا؟ زیرا ما با یک جنگ داخلی روبهرو نیستیم؛ ما با یک سری چالشهای جهانی و منطقهیی از بعد امنیتی، از بعد اقتصادی، و البته از بعد ثبات روبهرو هستیم؛ امیدوارم که این امر ثابت شده باشد. با تشکر به خاطر صحبتهایی که صورت گرفت، تمایل دارم از رهبری عالی نخستوزیر مودی، حکومت هند و ۱.۲ میلیارد مردم هند قدردانی کنم.
هندوستان یک بسته کمکی یک میلیارد دالری را در کنفرانس بروکسل سال گذشته به افغانستان ارائه کرد؛ در حقیقت، هر هندی یک دالر کمک کرد. تشکر از شما هندیها! یک میلیارد رابطه ما را طی هزارها سال تاریخ باهم پیوند داده است، اما همکاری و مشارکت ما بر اساس دیدگاه آینده است. دیدگاهی که در آن چالش اصلیمان فقر و نابرابری و ناامنی، نهتنها در سطح محلی بلکه در سطح منطقهیی میباشد. آسیای جنوبی، علیرغم تاریخ عظیمش در زمینه اتصال، امروز یکی مناطق جهان با کمترین اتصال است. به همین دلیل، چالش اساسی ما در متمرکز کردن دیدگاه بر تحقق اتصال و همکاری میباشد. در سال ۲۰۰۱، زمانی که حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد، جهان بیاختیار و فوراً به یک اجماع رسید که یک افغانستان باثبات به نفع همه است. با افسوس که سال ۲۰۱۴، چنین اجماعی وجود نداشت.
ما به عنوان حکومت افغانستان، مجبور بودیم که به سختی کار کنیم تا اطمینان یابیم که مجموعهای از مناسبات برقرار شود تا به موجب آن منطقه دوباره به اجماعی مبتنی بر منافع مشترک دست یابد با این درک که همکاری و مزیتی نهفته در همکاری در جنگ و تقابل وجود ندارد.
ما چه چیز به دست آوردیم؟ نخست، به موفقیت بزرگی در مناسبات همکاریمان با ایالات متحده امریکا دست یافتیم. استراتیژی ایالات متحده برای آسیای جنوبی که به آن خواهم پرداخت نقطه بارز و اساسی این مناسبات و همکاری است. فراموش نکنیم که رئیسجمهور اوباما آشکارا اعلام کرده بود که نیروهای امریکایی به ۶۰۰ تن در سطح سفارت این کشور کاهش خواهد یافت. ما توانستیم که این همکاری را احیا نموده و به صورت اساسی آن را دگرگون سازیم.
دوم، ما تاریخ را در مقابل همسایگان شمالی در آسیای مرکزی، ۱۱۷ سال برگرداندهایم. امروز، افغانستان به صورت باورنکردنی و به خوبی با ترکمنستان، ازبکستان، آذربایجان و فراتر از آن با گرجستان و ترکیه وصل میباشد. با گشایش راه لاجورد، ما یک سیستم خطآهن خواهیم گشت. با موافقتنامه ترانسپورتی، طی پنج روز میتوان به اروپا رسید. ترمینل خطآهن در آقینه، در شمال افغانستان، قبلاً از بین رفته و امیدوارم در زمان سفرم به ازبکستان که ۱۶موافقتنامه را امضا خواهیم کرد، اساسی برای اتصال آسیای مرکزی به خلیج و فراتر از آن ایجاد گردد. ما در مورد انتقال بالقوه ۱۵ میلیون تن بار که از شمال و جنوب غرب افغانستان میگذرد، صحبت میکنیم. من یک تاریخ دقیق را انتخاب کردهام، زیرا در سال ۱۸۹۸ امپراتوری روسیه تعرفهای وضع کرد که باعث شد تجارت بین هندوستان وقت و آسیای مرکزی قطع شود و ما ۱۱۷ سال به حاشیه رفتیم. این بینهایت مهم است، جناب سکرترجنرال، اگر شاهد میخواهید از جلالتمآب سکرترجنرال سازمان ملل متحد بپرسید. ایشان یک هفته را در آسیای میانه سپری نمودند و زمانی که به افغانستان آمد، ما از شنیدن این که همسایگان ما در آسیای میانه، «جنوبی» به نظر میرسند، خوشحال شدیم.
تاپی، خط لوله گاز ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، هند که همه گمان میکردند یک رؤیای دستنیافتنی است، در فبروری سال ۲۰۱۸ به افغانستان خواهد رسید. ما نخستین کشوری خواهیم بود که به گاز ترکمنستان دسترسی پیدا میکند. ما اساس را برای پروژه لین انتقال انرژی آسیای میانه به آسیای جنوبی موسوم به کاسا یکهزار گذاشتهایم؛ و به طرف اعمار آن حرکت میکنیم. یک پروژه غیرممکن دیگر در زمینه انتقال ۵ هزار الی ۱۵ هزار میگاوات انرژی از آسیای میانه به آسیای جنوبی. اولین فایبر نوری در سراسر دهلیز واخان از چین که ما در پرنسیپ مورد تأیید قرار دادیم و خطآهن پنجکشوری که ما را با چین از تاجکستان به قرغزستان و سپس به ایران وصل میکند، اکنون در مرحله امکانسنجی قرار دارد. با گفتوگوهایی که با ایران داریم، همتاهای ایرانی ما چیزی را توصیف میکنند که طی ۱۰۰ سال اتفاق نیفتاده است. به همین ترتیب، همکاری ما با هند و چین واضح است. ما روابطی که اساس را فراهم میکند، ایجاد کردهایم.
تنها موردی که ما علیرغم تمامی تلاشها پیشرفتی در آن نداشتهایم، با پاکستان بوده است. ما دست صلح و دست گفتوگو را دراز کردیم، متأسفانه ما با جنگ و تشدید جنگ مواجه شدیم. اما ما امیدواریم که بستر جدیدی که اکنون به آن خواهم پرداخت و سپس به سؤالات شما پاسخ خواهم گفت، امیدوارم ما را قادر بسازد که دیدگاه و نتایج جدیدی در پی داشته باشد.
استراتیژی آسیای جنوبی که توسط رئیسجمهور ترامپ اعلام شد، یک تغییردهنده بازی است. زیرا در وهله نخست، بیایید که یک سوءتفاهم و ابهام اساسی را برطرف کنیم. هدف باثباتسازی استراتیژی، دارای دو بُعد است؛ با ثبات ساختن افغانستان و باثبات ساختن آسیای جنوبی. و ابزار کلیدی آن سیاسی است؛ یعنی گفتوگو که منجر به برقراری صلح داخلی و صلح منطقهیی خواهد گردید. دوم، تمامی ابزارها چندبُعدی است. هیچ گونه استراتیژی یکبُعدی که تنها متکی بر استعمال قوه باشد وجود ندارد، اما ابزارهای دیپلوماتیک و اقتصادی در این رویکرد به یک اندازه مهم و ارزنده میباشند. و سوم، این استراتیژی هند را برای همکاری در این رویکرد و به طور اخص در عرصه اقتصادی انتخاب میکند که هند یک شریک مهم ما از دهلیز هوایی گرفته تا بند سلما، پارلمان و دیگر مسایل میباشد. چهارم، این استراتیژی یک رویکرد مبتنی بر شرایط است. طوری که وزیر خارجه تیلرسون دیروز گفت، این استراتیژی مستلزم برآورده ساختن شرایط است.
حالا اجازه دهید شرایط و دیدگاههای کنونی را برجسته بسازم. نخست، ما دارای هفت کمیت هستیم، ۶ قول اردو در ولایات مستقر بوده و یکی آن قوای خاص ماست که در این اواخر (تشکیلشان) از فرقه به قول اردو ارتقا کرده است. نیروهای کوماندو ما دو برابر و نیروهای هوایی ما سه برابر میشوند. معنای این چیست؟ دولت در خطر سقوط قرار ندارد. تنها قوای خاص ما برای تضمین حاکمیت دولت کافی هستند. سال گذشته در این زمان، هر ۶ قول اردوی ما در حال اجرای حملات تهاجمی بودند و تلفات بالایی متقبل شدند. در حال حاضر، ۶ قول اردوی ما در حال پیشرفت هستند. ما در حال پیروزی در جنگ روستایی هستیم. دورنمایی که از تسلط ما در جنگ روستایی وجود دارد، خوب است. مشکل این است که یکی از بدترین حملات در تاریخ بشر علیه جمعیت شهری و شهروندان ما راهاندازی شده است. این (حملات) باید محکوم شود. این هتک حرمت در سطح جهانی است. میرزا اولنگ، شینوار، مساجد؛ اینها نقض اساسی حقوق بشر و بدرفتاریهایی هستند که مستلزم تعقیب عدلی و قضایی بوده حایز اهمیت میباشند. من احساساتی نمیشوم، زیرا مردمم مرا برای فریاد زدن نه، برای استدلال کردن انتخاب کردهاند. بر استدلال حاکم هستیم؛ زیرا وقتی مسیر دشواری پیش رو است و کاری غیرممکن یا بینهایت دشوار باشد، باید دارای هدفی ثابتقدم و محکم بود. (باید) اعصاب فولادین (داشته باشی) و به جای یک قلب، یک قطعه سنگ را در سینهات قرار بدهی؛ زیرا تلفاتی که شهروندانمان متقبل میشوند، اضراری که اطفالمان از آن رنج میبرند، دردی که زنانمان متحمل میشود، توصیفناپذیر است. این، غیرقابلتحمل است، اما ما باید رو به جلو حرکت کنیم.
چالشها در این زمینه کدام اند؟ چالشها مشخص شده است. این سؤال اساساً دو بُعد دارد. صلح داخلی؛ رویکرد ما به صلح داخلی این است که مالک یک روند به رهبری حکومت افغانستان باشیم. ما یک پیشینه موفقیتآمیز داریم، هیچ کس فکر نمیکرد که رهبر حزب اسلامی، آقای انجنیر گلبدین حکمتیار، به واسطه گفتوگوی صلح بینالافغانی، اکنون در کابل زندگی کند. ما موفق شدیم؛ ما نشان دادیم که ما نیت، اراده سیاسی، ظرفیت گفتوگو را داریم و همه اینها از طریق گفتوگوی بینالافغانی انجام شدهاند. ما باید از عهده این موضوع برآییم؛ زیرا ما از پاکستان میخواهیم که در برابر طالبان فشار وارد کند، نه این که یک پروسه صلح تحت کنترول پاکستان را با طالبان پیش ببرد. ما خواهان برقراری صلح با پاکستان هستیم و این مسأله اساسی به خاطر ثبات ما و ثبات منطقهیی است؛ زیرا برای ما، موضوع طالبان نه، بلکه صلح و امنیتمان مطرح است؛ طالبان تنها یک نشانه از این موضوع است. مسأله بزرگتر، بیثبات ساختن افغانستان است. به همین دلیل، ما از باب گفتوگو و بحث کمک گرفتیم؛ اما این امر باید در عمل ثابت شود، نه با حرف.
معمولاً در این زمان، در سال ۱۳۹۴ یا ۱۳۹۵ [۲۰۱۵ و ۲۰۱۶] میتوانستم تصویری از سال بعد و از ماهیت جنگی که با آن مواجه میشویم، ارائه کنم، اما امروز نمیتوانم. اما در دو ماه آینده، با کم و بیش ۸۰ درصد درستی، میتوانم این تصویر را ارائه کنم. چرا؟ زیرا ما باید با سناریوها، محرکین سرنوشتساز و شرایطی که به موجب آن، شرایط تغییر کرده است مواجه شویم. سؤال این است که آیا رهبری پاکستان و همه دوستان و متحدین ما از هندوستان گرفته تا آذربایجان، ایران و روسیه به توافق نظر [اجماع] نسبت به نیاز به یک افغانستان باثبات، دست یافتهاند؟ به طور خاص، بیایید به اساسیترین مسأله بپردازیم؛ ماهیت خشونت.
سال گذشته، ما با پنج موج، خشونت را تجربه کردیم. جنگ دارای ۵ مرحله بود و وحشیانهترین آن در ۵ اکتوبر صورت گرفت، زمانی که جهان ۱۵.۲ میلیارد دالر کمک را برای افغانستان تعهد کرد. اکنون در سال ۱۳۹۶ [۲۰۱۷]، جنگ از دو مرحله گذشت. مرحله سوم طی دو هفته گذشته صورت گرفت که یکی وحشیانهترین مراحل میباشد. بنابراین، شاخصها برای ما بسیار ساده هستند. آیا شدت خشونت در طول زمستان ادامه خواهد یافت، اما مهمتر از همه، سال ۱۳۹۷ [۲۰۱۸]، سال جنگ شدید خواهد بود؟ این امر نیاز به مناظره ندارد؛ این نیاز به بحث بزرگ ندارد، بلکه نیاز به ثبت میزان اعمال خشونت بالای زنان، مساجد و ساختمانهای عامهمان است. بنابراین ما قادر خواهیم بود که قضاوت کنیم، آیا (خشونت) تشدید خواهد شد یا خواهد یافت و یا ضعیف خواهد بود؟
دوم این که، آیا در سال ۱۳۹۷ [۲۰۱۸] وقفهای (در حملات) صورت خواهد گرفت تا آمادگی برای بدترین جنگ در سال ۱۳۹۸ باشد.
سناریوی سوم؛ تغییر تدریجی اما فزاینده.
(سناریوی) چهارم، مطلوب اما آیا امکانپذیر و موفقیتآمیز (خواهد بود)؟ همه اینها نیاز به هماهنگی دارند. همه اینها نیاز به پافشاری و پیگیری دارند و مسأله اساسی این است که ما نباید دست به فریب متقابل (یکدیگر) بزنیم. ما باید در یک گفتوگوی مسؤولانه به عنوان جوانب ذینفع جهانی و منطقهییِ مسؤول و به مثابه انسانهای مسؤول مشارکت داشته باشیم که نهتنها دورنمای افغانستان و چگونگی رشد اطفال افغانستان بدان بستگی دارد، بلکه چگونگی شکلگیری منطقه و در نهایت جهان نیزمطرح است.
صحبتهای آخر این است که دلایلی که در مورد افغانستان به صورت گستردهای ارائه میشود، مبنای منفی دارد، یعنی اگر حکومت افغانستان، خدای ناخواسته، سقوط میکرد، چه اتفاقی برای منطقه و برای جهان رخ میداد. به این موضوع نمیپردازم و آن را به شما واگذار میکنم. (قبلاً) یک اسامه بود و توانایی انجام چه کاری را داشت؛ در حال حاضر، بیست گروه تروریستی شناختهشده بینالمللی در حال فعالیت هستند. نظر من این است که اگر شبکههای طالبان و سازمانهای مواد مخدر برای این گروهها، بستر و زمینه فعالیت را مهیا نمیکردند، هیچ کدام از آنها نمیتوانستند عملکردی بدین اندازه تأثیرگذار داشته باشند. مواد مخدر به مثابه یک معضل منطقهیی و جهانی باید جدی گرفته شود. تنها توجه کردن یا نکردن به آن کافی نبوده، بلکه باید با آن مبارزه شود. از این رو، تمویل خشونت یا خشونت سیاسی باید مهار شود.
موضوع دوم، حدس و گمان مثبت به خاطر افغانستان است. مشکلات و دورنمای ما دقیقاً در یک موضوع نهفته است؛ موقعیت جغرافیایی ما. و کسی که این موضوع را بسیار عالی درک کرده بود، شاعر برجسته پاکستان، اقبال (لاهوری) است:
«آسیا پیکر آب و گل است، ملت افغان در آن پیکر دل است
از گشاد او گشاد آسیا، از فساد او فساد آسیا»
ما در قلب شبکهها قرار داشتهایم؛ به عنوان یک چهارراه، محل دیدار تمدنها، مذاهب، فرهنگها و همچنین لشکرها، تاجران و زائران بودهایم. افغانستان کوتاهترین مسیر برای اتصال آسیای جنوبی با آسیای مرکزی و آسیای جنوبی با آسیای غربی میباشد.
ثروت معدنی؛ تراژیدی ما در این است که به صورت بالقوه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان هستیم و در عین حال یکی از فقیرترین ممالک روی زمین. کشور در طول یک نسل قادر به رهایی از فقر میباشد، که در قدم نخست (مردم) زندگی باعزت داشته باشند و سپس به سوی رفاه حرکت کنند. این اتصال کاملاً ضروری است تا به افغانستان به دید مثبت نگریسته شود. اکنون این امر به تصور و اصول شما تعلق میگیرد.
ما به پیمانه برابر نیاز به شجاعت، شفقت و اراده داریم.
شجاعت، برای فکر کردن به غیرممکن؛ اتخاذ اقداماتی که به چهل سال خشونت (در کشور) ما و ۶۰۰ سال بیثباتی در آسیا پایان بدهد.
شفقت، برای درک این که رنجی که بر مردم تحمیل میشود، توجیه نگردد.
و اراده به خاطر اینکه اگر دست صلح رد شود، [من] با افتخار حاضر به خدمت به عنوان سرقوماندان اعلای کشور تا آخرین نفس و آخرین قطره خون هستم.
تشکر!
*
اصل متن انگلیسی :
President Mohammad Ashraf Ghanis Remarks at Vivekananda International Foundation (VIF)
منبع متن اصلی و ترجمه : وبسایت ریاست جمهوری افغانستان