27.12.2017

دستگير روشنيالی

نسل جوان به طرز  تفکر نوين ضرورت دارد

نسل جوان که نسل آينده سازهم  است به خاطر ايجاد يک آينده بهتر و متفاوت از امروز به تفکر و آگاهی نوين ضرورت دارد.   تفکر و آگاهی  مستقل از افسانه ها، تعصبات، ايديولوژيها،  تفکر و آگاهی هميشه در حرکت و هميشه در تغيير،  تفکر و آگاهیی که قدرت شناخت، قدرت تحليل و ريشه يابی مشکلات جامعه را داشته باشد. تفکر و آگاهیی که به خواست انسان و زمان جواب داده بتواند. نسل جوان نه بايد وقت خود را با "افسانه ها" ،‌ "تيوری توطيه" ، "اتاق های تفکر جهان" ،‌ "کميته سه صد نفری" ... که گويا حوادث جهان را سويچ ميکنند ضايع کند. اين همان تفکر دست غيب و يا دست ناپيدا است که جهان را ميچرخاند. در جهان ما انگشت هایی وجود ندارند که جهان را بگردانند. در جهان ما نيروی وجود ندارد که سناريو حوادث جهان را بنويسد و آنها را قومانده کند. حوادث جهان فلم سينمایی  نيست که وقوع آن از قبل پلان شده باشد.  حوادث و واقعيت های جهان در هيچ تفکری و در هيچ ايديولوژی چوکات بندی نمیشوند. اين تيوريها فقط  به درد جوامعی ميخورد  که  خود تصميم گرفته نمی توانند و اين تيوريها جواب ذهن های ساده و فکرهای تنبل می باشند که نمی توانند و يا هم نمی خواهند مستقلانه فکر کنند و يا آنچه را که در اطراف شان ميگذرند درک کنند. اين تنبل های فکری هميشه گناه را به گردن ديگران می اندازند و اين نوع برخورد با حوادث کوچکترين مشکل  را حل کرده نمی تواند.

حوادث اجتماعی –سياسی نه با فرمان شکل ميگيرند، نه با فرمان حرکت ميکند و نه با فرمان حل ميشوند.  در شکل گيری اين حوادث به جای يک عامل ده ها عامل، تاثيرات، روابط متقابل، تضاد ها، تفاوت ها، منافع، رقابت ها، همکاری ها  و نتايج ... سهم دارند.

بغرنجی و پيچيده گی يک موقعيت و يک پديده اجتماعی – سياسی به اين معنی است که عوامل زيادی در تشکل و عملکرد آن دخيل اند.  جنگ افغانستان به خاطری يک جنگ طولانی، بغرنج و ېپيچيده است که در آن عواملی زيادی داخلی، منطقه یی و جهانی عمل ميکنند

    بدون شک  عوامل خارجی نقش و تاثيرخود دارند و برخی اوقات اين عوامل در جوامعی که  مثل افغانستان   بحرانها و مشکلات خود را حل کرده نمیتوانند، نقش بسيار نيرومند دارند. هم چنان در جهان ما توطيه ها، مداخلات، صادر کردن مشکلات، صادر کردن ايديولوژيها، صادر کردن ترور، تعرض کردن ها ... وجود دارند و اين همه زنده گی يک جامعه را متاثر ميسازند و هم چنان اين عوامل ميخواهند رويداد ها را به نفع خود بگردانند.  اما هرگز عوامل خارجی به نيروی های محرکه و سوق دهندهٔ يک جامعه نبديل شده نمی توانند.

يک جامعهٔ فعال، يک جامعه تغيير پذير و يک جامعه برخود متکی به هيچ  قدرتی اجازه نمی دهد که در امور داخلی آن مداخله کند.

  عوامل اساسی و تعيين کننده مشکلات موجود جامعه در ساختارهای  سياسی، فرهنگی،  تاريخی، اجتماعی... و ذهنيت جمعی خود جامعه وجود دارند. عوامل بدبختی و عقب مانده گی افغانستان  به جای سياست ها، پلانها وعملکرد های " خدايان افسانه یی يونان قديم"در درجه اول و به طور اساسی در همين ساختارها بايد جستجو شوند. آنچه که به حيث عوامل  اصلي بدبختی و عقب مانده گی در افغانستان عمل ميکنند فقر فرهنگی و فقر انديشه ییاست. اسطوره ها، دگم ها و افسانه ها در شناخت مسايل و به ويژه مسايل اجتماعی– سياسی کومک کرده نمی توانند و نه هم برای حل مشکلات موجود معجزه یی صورت ميگيرد. چنين کتابی هم وجود ندارد تا در غلبه بر مشکلات موجود رهنمای عمل باشد. نسل جوان ما به وسيله انديشه مستقل و تفکر خلاق در چشم واقعيت ها درايند و آنها را تشخيص و تسخير کنند. نسل جوان بايد بداند که برای مشکلات سياسی- اجتماعی حل دايمی و قطعی پيدا نمیشود. مشکلات سياسی- اجتماعی هميشه در حرکت و هميشه در تغيير اند و سووال های نو مطرح ميکنند.  حرکت و تغيير هر دو با حل دايمی و قطعی بيگانه اند.

قدرت های بزرگ- امريکا، روسيه، انگلستان... -همان "خدايان افسانه یی يونان قديم" نيستند که يکی  زلزله، ديگری توفان، ديگری امراض و ديگری جنگها را قومانده کند. امريکا، روسيه، و انگلیس... توانایی قومانده کردن حوادث جهان را ندارند. اينها نه تنها در حل مشکلات و منازعات موجود جهان ناتوانند، بلکه  از حل مشکلات و دشواريهای داخلی خود هم عاجز اند.

بدبختانه در نتيجه ی حاکميت طولانی فرهنگ تغيير ناپذير، تحميلی، ديکته کننده ی خوب و بد و انحصارگر، خرد جمعی ما معيوب شده است، استقلال انديشه را از دست داده ايم، فکر کردن و انديشيدن تشويش تعبير ميگردد و ما با بحران عميق عقلی و علمی مواجه هستيم.  ما نه تنها با شناخت، تحليل کردن و ريشه يابی حوادث مشکل داريم ، بلکه ما با ارزش هایی که از فطرت انسانی ما ناشی ميشوند و با ارزش هایی که با حاکميت آن بدون شک بالای جنحال ها و کشمکش های مذهبی و قومی غلبه ميکنيم اعلام جنگ داده ايم - اين ارزشها، ارزش های انسانی اند؛ ارزش هایی که  به هر يک ما تعلق دارند؛ ارزش هایی که به هر هزاره، به هر ازبيک، به هر تاجيک، به هر پشتون، به هر سنی، به هر شعيه ، به هر هندو...تعلق دارند؛ ارزش هایی که  از کرامت و عزت هر يک ما پاسداری ميکند؛ ارزش هایی که حق و آزادی هر يک ما را تامين و تضمين ميکنند و در حاکميت همين ارزش ها است که هزارها نوع اختلاف فکری، نظرياتی، سياسی و تفاوت های اجتماعی، مذهبی، فرهنگی... با داشتن حقوق برابر می توانند  در همزيستی، همکاری و رقابت با هم زنده گی کنند.