18 اگست 2015

سخن روز

روز استقلال ، امیدهای سدهٔ‌ از دست رفته

 

و مسایل حیاتی امروز و راه فردا

 ۲۸ اسد سال ۱۳۹۴( برابر با ۱۹ اگست ۲۰۱۵) مصادف است با نود و ششمین سالروز استرداد استقلال افغانستان. شاه امان الله كه انسان آزاديخواه ، وطندوست ، ترقيخواه و جسور بود ، پس از اعلام استقلال افغانستان ، به حيث رهبر يك كشور مستقل كوشش ها براي رفع عقبماني قرون و رسيدن به كاروان مدنيت معاصر را آغاز نمود . با كمال تأسف اين كوشش ها پس از اندك مدتي با موانع و دشواريهاي بسيار مواجه شد . افغانستان پس از سقوط دولت اماني با فاجعهٔ بزرگي مواجه گرديد. بسياري افغانها ، تحريك و توطيهٔ استعمار را عامل اصلي ايجاد دشواريهايي ميدانند كه در نهايت منجر به سقوط نهضت اماني گرديد . و اما واقعيت بغرنجتر از آن است كه تنها با اين عامل توضيح شده بتواند.

هيچ سند و مدركي در دست نيست كه بتوانند نيات نيك مشروطه خواهان و شخص شاه امان الله را زير پرسش ببرند. و اما در اين نيز جاي شك و ترديد نيست كه عمق انديشه ها و تدبير سياسي جنبش مشروطيت با نيات و ارادهٔ نيك شان برابر نبود. .در این نیز شک و تردیدی وجود ندارد که استعمار نمیخواست افغانستان مستقل و موفق به سرمشق مردمان دیگر تحت استعمار مبدل شود و به همین جهت از هیچ کار ممکنی برای ناکام ساختن نهضت امانی دریغ نورزید.

*

هواخواهان عصري سازي ميپنداشتند كه با گرفتن قدرت دولتي و اتخاذ تصاميم از كرسي قدرت دولتي و تحميل و تعميل آن بر جامعه ميتوانند راه آينده را بگشايند.

افغانستان تنها كابل و چند شهر ديگر نيست . كابل نيز تنها ارگ و دفاتر حكومتي نيست . عنصري كه كمتر مورد توجه بوده ، نقش تعين كنندهٔ مشاركت آگاهانه ، آزادانه و دواطلبانهٔ مردم در روند تحولات اجتماعي است . حتا كساني كه در حرف ظاهراً از اين عامل سخن ميگفتند ، هنگام رسيدن به قدرت ، يا به آن اهميت ندادند و يا هم حد اكثر روان و اذهان و قلوب مردم را كاغذ سفيد براي طرحهاي خيالي خود پنداشتند.

نيروي علمي ، تخنيكي ، صنعتي و اقتصاديي كه برتري ستراتيژيك استعمار را تأمين ميكرد ، شگفت انگيز و اما اخلاق ، انديشه ، سياست ، كردار و اهداف استعمار فساد آور و نفرت انگيز بود . همين تضاد، اثر ژرف و ديرپايي بر روان ، عقول و قلوب افغانها در چگونه گي برخوردشان با مجموع فرهنگ و مدنيت غربي برجا نهاد . در طي سدهٔ  اخير بار بار بر اين زخم كهن نمك و تيزاب پاشيده شده است .

نفرت از استعمار و  رنگ ها و نیرنگ واقعي و يا هم تخيلي غرب ، نبايد باعث آن شود تا ما از شناخت آنچه كه قوت غرب را به وجود آورده ، بيزار و متنفر شويم . راه درست  همانا شناخت زمینه ها ، عوامل و انگیزه های پیشرفت و قدرت غرب است  . تنها در اين صورت است كه خواهيم توانست به پرسشي پاسخ بگويم كه از زمان تصادم با استعمار تا كنون در برابر جامعهٔ‌ ما قرار دارد و هر كوششي براي پاسخ گفتن به آن تا كنون به ناكامي مواجه شده است .

زماني كه نخبه گان جامعهٔ افغاني ضرورت تغيير را دريافتند ، همانند ساير همتاهاي شان در كشورهاي ديگر اسلامي ، بيشتر به ظواهر و محصولات مدنيت غرب توجه نمودند ، تا زمينه ها ، انگيزه ها و عواملي كه اين مدنيت را به وجود آورده بود .

امروز نيز حتا محافظه كارترين نيروهاي سياسي جامعهٔ افغاني ، تيلیفون همراه ، ‌انترنت ، موتر و طياره و تخنيك و نيز مخربترين سلاحها را بدون مشکل خاص ميپذيرند. تجربهٔ سیزده سال اخیر گواه آن است که بخش بزرگی از اسلامگرایان نیز گویا دیگر با مظاهر دیموکراسی چون آزادی مطبوعات، ‌آزادی بیان ، ‌تکثر سیاسی ،  تفکیک قوای ثلاثه دولت، انتخابات و امثالهم مشکل کمتری دارند. و اما مشکل اصلی این است که این «ظروف» مدرن هنوز هم تهی از «مظروف»‌ مدرن اند و مشکل محافظه کاران با آزادی عقیده و اندیشه و تفکر مستقل و انتقادی و بردباری در برابر دگراندیشی و در مجموع مشکل شان با تفکر و فرهنگ مدرن هنوز هم پابرجاست.

**

به خصوص امسال در روز استرداد استقلال افغانستان یک مسالهٔ‌ مبرم و حیاتی این است تا دریابیم که اگر افغانستان در جنگ اول و دوم افغان-انگلیس توانست با وجود نابرابری فاحش تسلیحاتی، نیرو های اشغالگر امپراتوری بریتانیا را با شکست های مفتضحانه مواجه بسازد و بالاخره نیز در سال ۱۹۱۹ وادار بسازد تا استقلال آن را به رسمیت بشناسد، امروز چرا در برابر جنگ اعلام ناشدهٔ‌ پاکستان عاجر مانده است؟!

واقعیت های تاریخی به ما میگویند که مردم افغانستان در هر سه رویاروی تاریخی با استعمار بریتانوی ، با اطمینان به نفس و متحدانه  عمل کردند. و متاسفانه امروز نه آن اطمینان به نفس وجود دارد و نه هم روحیهٔ‌ همبسته گی و اتحاد.

اطمینان به نفس و روحیهٔ‌ همبسته گی و اتحاد چیزی نیست که آن را بتوان از خارج وارد کرد و یا متوقع بود که دیگران آن را به ما بدهند.

اگر یک بار هر کدام ما سر در گریبان کنیم و از خود بپرسیم که اجداد و نیاکان ما به ما چه به میراث نهادند که همه ساله در ۲۸ اسد در برابر آنان سر احترام فرود می آوریم و ما اکنون چه میکنیم و  فردا نسل های آینده در مورد ما چه داوریی خواهند کرد ،‌ شاید بتوانیم به آن چه که نیاز داریم در درون خود دست یابیم...