03.04.2024
کاوه شفق آهنگ
مژده به همه علاقهمندانِ فلسفهی اجتماعی!
اثر "خود و دیگریت"،
مجموعهی مقالات فلسفی جناب مسعود راحل
Masoud Rahel نشر گردید. راحل بزرگوار
از آن اندک شخصیتهایی هستند که آدم در مقابل دانش وسیع شان خود را خیلی کوچک احساس
میکند. من این حرف را از روی تعارفات حاکمِ فرهنگی و ارادت شخصی در مورد جناب راحل
نمیگویم بلکه خیلی صادقانه از روی تجربهی عینی خودم میگویم.مسعود راحل انسان
بینهایت بیادعا، شکسته، عاشق دانش و غرق در دنیای کتاب و اندیشه هست. کسانی که با
آقای راحل از نزدیک آشنا اند، میدانند که ایشان یک کتابخانهی متحرک در مسایل
فلسفی، علوم اجتماعی، تاریخ و ادبیات شرق و غرب اند. واقعن حیرت برانگیز و سخت قابل
احترام است.کسانی که بیشتر از زدنکندنهای بیمحتوی دنیای مجازی واقعن به آموختن
مسائل جدی فکری علاقهمند اند، مطالعهی این اثر ارزنده را پیشنهاد میکنم.نشر این
اثر را به راحل بزرگوار و به همه علاقهمندان مسائل فلسفی-اجتماعی تبریک عرض
میکنم!..معرفی اثر به قلم محترم عبیدی
Hamidulla Obaidi
«خود و دیگریت» – مجموعهٔمقالات فلسفی مسعود راحل
مسعود راحل از معدود روشنفکران افغان است که در رشتهٔ فلسفه و آن هم در مهد
فلسفهٔمعاصر که آلمان باشد نه تنها تحصیل کرده، بل با فلسفه و تاریخ شرق و غرب
آشنایی مسلکی دارد و عمر را در این راه صرف کرده است.
و او در کتاب «خود و دیگریت» که تازه منتشر شده است، در برابر ما آیینهٔ گرفته تا
خود را در آن ببینیم و کاستی های خود و راه برونرفت از آن را دریابیم.
آقای راحل در پیشگفتار این کتاب، مینویسد: هدف فلسفه در کلیت آن خلق کردن آگاهی در
مورد گرایش های ذهنی و عینی است. هدف فلسفه، بنیادی ساختن مباحثه از طریق خلق کردن
گفتمان های بنیادی است.
آیا ما در رابطه با پروبلم های امروزی افغانستان از برانگیختهگی ها، احساسات و
گرایشهای خود آگاه هستیم؟
اکثر روشنفکر مآب هایی که مشکل افغانستان را مطرح میکنند، نه میدانند که خود
شان،جزٔ پروبلم هستند و گرایشهای ذهنی شان باز هم فاجعه خلق میکند.
در روشنایی اندیشه های سیاسی، ما باید به یک خودشناسی سیاسی و به پروبلم اصلی دست
یابیم. مشکل اصلی ما در تقابل با دیگریت است.
نوشتارهایی که در این مجموعه به دسترس شما قرار میگیرد جستارهای فلسفیی هستند برای
به وجود آوردن یک گفتمان بنیادی تازه در بارهٔ موضوعات مشخص سیاسی شناخت و فرهنگ.»
او در پیشگفتار از جمله روی کاستی کلان ما که حذف دیگر و دیگریت است انگشت میگذارد
و نشان میدهد که چرا تعامل بین خود و دیگریت مهم است و این که تقابل دیاکتیکی تز و
آنتی تز نابودی این و یا آن نیست، بل سنتز است که منتج به تکوین ذهنی میشود.
«فاجعهٔ پایانناپذیر سیاسی امروزی افغانستان سووالهای بنیادی را مطرح میکند.
این فاجعه سیاسی بدون شک نتیجه گرایشهای ایدیولوژیک- یعنی یکسونگری، و مطلقگرایی
سیاسی- است. فکر میکنم این گرایشهای ایدیولوژیکی منجر به جنگ داخلی تمام عیار، 45
سال انارشی سیاسی و بالاخره استبداد مذهبی شد. فکر میکنم مشکل ذهنی ما در
نهاییترین تعبیر عدم توانایی تقابل با دیگریت است ...»
او نشان میدهد که چرا ناتوانی در تقابل و تعامل با دیگریت ضعف مرکزی نظام های
استبدادی است ؛ در حالی که دیموکراسی روی تعامل ناهمسانی ها استوار است و بزرگترین
فضیلت آن دیگرپذیری است که بنیاد صلح اجتماعی پایدار میباشد. و آقای راحل کوشیده
است تا با کلنگ قلم خود در کوهستان تحجر و جنگل آشفته گی فکریی که جامعهٔما دچار
آن است، راهی برای رفتن به سوی این فضیلت را باز نماید.