متن سخنراني اعظم رهنورد زرياب

در جشنواره هنر ادبيات و فرهنگ  افغاني ،

به مناسبت آغاز پنجمين سالگرد نشرات آسمايي (*).

 

 

به نام آفريدگار سپيده دم

 

 

" بادها از آسه مايي ،

مي نشيند روي دريا ،

سبزه ها از خاك رسته ،

لاله ها برون زده از كوه ساران ،

باغ و صحرا ، سرخ و زرد و ارغواني ... "

 

اين تصوير زيبا و رنگين ، كه واژه ارجمند " آسمايي " ، در همان آغاز آن ، به گونه خوشايند و گوشنوازي آمده است ، بخشي است از سروده معروف سخن سراي پيشگام  و رند و خراباتي ما ، يوسف آيينه است  ، كه : " هركجا هست ، خدايا به سلامت دارش ! "

بسياري از ما ، هنگامي كه واژه " آسمايي" را مي شنويم ، بي درنگ ، به ياد شهر شهنامه يي كابل مي افتيم و خاطره هاي تلخ و شيرين مان از اين شهر ، جان مي گيرند و زنده مي شوند. و شايد هم - چه بسا - كه با خودمان بگوييم : " آيا روزي فرا خواهد رسيد كه بارديگر بر زمين اين شهر عزيز پا گذاريم و در هواي آن نفس بكشيم و قامت افراشته آسمايي را بار ديگر در برابر چشمان خود ببينيم؟ "

آري ، كوه آسمايي و برادر همزادش - كوه شيردروازه -ـ از مظاهر و نمودگارهاي گويا و نمايان شهر باستاني و زمان ديده كابل به شمار مي روند . و كابل خود نيز نمودگار و مظهر سراسر كشور مان مي تواند بود . پس ، بر آن كس آفرين بايد گفت كه در اين شبستان غربت و بي وطني ، اين نام زيبا و ديرنه سال را ، به حيث نام يك فصلنامه برگزيده است. و من فكر ميكنم كه اين كار ، كار كسي است كه خود از پيشگامان و جلوداران عرصه داستان نويسي و نيز از آغازگران قصه نويسي براي كودكان ، در سرزمين ما ، شناخته مي شود. و داستان " آهوي صحرايي " او - به ويژه – در آن زمانه هاي دور ، به بسياري از دل ها چنگ زده بود. منظورم جناب محمد اعظم عبيدي است .

***

زماني كه " آسمايي " به دومين سال نشر خود پا گذاشت ، در سرمقاله نخستين شماره سال دوم ، در باب ديدگاه ها و شيوه كار اين فصلنامه ، چنين مي خوانيم : " آسمايي ، به دور از جار و جنجال هاي سياسي و سياست بازي هاي روز و فارغ از تسمم انديشه يي و رواني جنگ ، چشم به جهان گشود : در زير چتر آسمان فراخ و آفتابي فرهنگ ، نه در زير سقف كوتاه " ايزم " ها و انقطاب هاي سياسي ، يا فتنه يي كه به نام قوم ، زبان ، منطقه و مذهب ، براي نابود ساختن بنيادهاي موجوديت ملي ما به راه انداخته شده است. براي آسمايي ، افغانستان از شمال تا جنوب و از مشرق تا به مغرب ، همه جا يك سان وطن است و پرستيدني ، و همه افــغــان هـا - از هر نژاد ، قوم و قبيله يي كه بـاشـند - يك برابر افغان هستند و يك برابر هموطن ... "

چنان كه مي بينيد ، اين جمله ها - در واقع - بخشي از مرامنامه " آسمايي " را بازتاب مي دهند و اين بخش ، بخشي است كه از تنگ نظري ها و سطحي نگري ها و كوتاه انديشي ها ، دوري مي گزيند و از ديدگاه  بازتر و گسترده تري به رويدادها و پديده ها مي نگرد .

هنگامي كه " آسمايي " اين جمله ها را چاپ كرد ،كار گرداننده گي آن بر دوش جناب اعظم عبيدي بود كه افتخار بنيادگذاري اين فصلنامه نيز به ايشان مي رسد . و امّا ، ادامه كار " آسمايي " و تغييرات و دگرگوني هاي بعديي كه در آن نمودار شدند ، بيگمان ، فرآورده تلاش هاي فرزند ايشان - حميدالله «عبيدي »- به شمار ميرود؛ زيرا گرداننده گي اين فصلنامه ، از شماره بهاري سال 1376 به بعد ، به حميد عبيدي سپرده شده است .

با تبديل شدن گرداننده " آسمايي" ، خوشبختانه ، ديده مي شود كه راه و رسم اين فصلنامه دگرگون نشده است و آن ديد باز و آن روش و شيوه آزاد آنديشانه همچنان پابرجاست . و نيز مي شود گفت كه " آسمايي " در همين راستا ، گام هاي بزرگتر و استوارتري نيز برداشته است و براي خواننده گانش دريچه ها و روزنه هاي نويني را گشوده است. چنان كه مي شود موارد و زمينه هاي زيرين را برجسته ساخت :

( 1 ) به راه انداختن مباحثه و تبادل نظر در باره مقوله " فرهنگ " ، مقوله " روشنفكري " و مقوله هاي " تجدد " و " سنتگرايي ".

( 2 ) اختصاص دادن صفحات بيشتري به داستان و ادبيات داستاني .

( 3 ) نشر نبشته هايي در شناسانيدن سخنوران و فرزانه گان كهن .

( 4 ) تلاش در كار معرفي افتخارات و نمودهاي والاي فرهنگي ما .

( 5 ) توجه به زنان و كارهاي زنان كشورمان و برجسته ساختن نقش آنان.

( 6 ) اختصاص دادن صفحاتي به نبشته هاي طنز پردازان كشور.

در پهلوي اين بهبودهاي محتوايي ، مي شود از بهتر شدن شكل و ظاهر روي جلد و پشت جلد و نيز صفحه آرايي هاي متن ياد آوري كرد. تنوع حروف و به كارگيري پديده ها و اشكال گرافيك ، فصلنامه " آسمايي " را زيباتر و چشم نوازتر ساخته است. افزايش برگ هاي اين مجله نيز نكته يي است كه بايد از آن سخن گفت . بدين معني كه اگر شماره سوم ، تنها چهل و چار صفحه داشت ، شماره شانزدهم را مي بينيم كه هشتاد صفحه را دربر گرفته است. به سخن ديگر ، شمار برگه هاي فصلنامه " آسمايي" در اين مدت ، تقريباً ، دو چند شده است.

از سويي هم ، ديده ميشود كه فصلنامه " آسمايي " از مرزهاي يك شهر و يك كشور گذشته و تا دورترين سرزمين ها راه يافته است. از همين رو ، اين روزها در  "آسمايي " نبشته هايي را مي خوانيم كه نويسنده گان آن ها در هندوستان ، ايران و پاكستان زنده گي مي كنند . و اين رويداد مي تواند براي " آسمايي " نشانه  فرخنده يي باشد كه به آوازه و خوشنامي آن گواهي ميدهد.

البته ، مي شود ، بر نقايص " آسمايي " هم انگشت گذاشت و خُرده گيري ها كرد؛ اما بنده ، در اين لحظه ، سر آن را ندارم كه بر نقيصه ها و عيب هاي اين فصلنامه تأكيد ورزم ؛ زيرا مي بينم كه گرداننده " آسمايي " دم و دستگاهي ندارد كه بگوييم در اداره درست اين دم و دستگاه ناتوان بوده است و از امكانات و وسايل دست داشته ، به گونه شايسته و بخردانه نتوانسته است كار بگيرد. در واقع ، گرداننده " آسمايي " به تنهايي كار دشواري را انجام ميدهد و انجام دادن چنين كاري - در فرجامين -ـ در خور زهي و آفرين مي تواند بود.

با اين همه ، مي خواهم آرام و آهسته و در گوش اين گرداننده كوشا و پرتلاش بگويم كه گاه گاهي راه يافتن پاره يي از اغلاط چاپي ، نويسنده و خواننده هر دو را سخت دلزده و ناراحت مي سازد. هر غلط چاپي تير زهر آگيني است كه برسينه نويسنده مي نشيند و نيز شماري از اين غلط هاي چاپي مي توانند خواننده را به  كژراهه بكشانند و گمراه سازند.

***

" آسمايي " هدف ها و آماج هاي بلند و والايي براي خودش برگزيده است. آيا به انجام اين آماج ها و هدف ها دست مي تواند يافت ؟

پاسخ بدين پرسش ، تا اندازه ء زيادي ، به همكاري ها و پايمردي هاي قلمزنان و خامه به دستان ما نيز بسته گي دارد. همچنان ، پشتيباني ها و ياري هاي مادي و معنوي خواننده گان ، در كار رسيدن و دست يافتن " آسمايي " به اين هدف ها و آماج هاي عالي و ارجمند ، نقش بزرگ و تعيين كننده مي توانند داشت.

مي گويند : كسي كه آهنگ زيارت خانه خدا را داشته باشد ، از همان لحظه يي كه بدين قصد از منزلش پاي به بيرون مي گذارد ، حيثيت حاجي را به دست مي آورد و اگر نارسيده به بيت العتيق ، زنده گانيش به سررسد و بميرد ، بازهم حاجي شده است.

منظورم از يادآوري اين نكته اين است كه اگر كسي قصد و آهنگ كاري نيك و بزرگي را داشته باشد و با صداقت و راستي كارش را آغاز كند ؛ امّا ، بنابر پاره يي از انگيزه ها نتواند به هدف هايش برسد ، بازهم در خور ستايش و تبجيل مي تواند بود. و اين سخن ، در حق " آسمايي " نيز صادق است. و سخنوري ، در همين باب ، چه خوب گفته است :

" اگرچه كعبه مقصد نصيب هر دل نيست

ز پا فتادن اين راه ، كم ز منزل نيست ! "

براي گرداننده " آسمايي " و ياران و همكارانش ، پيروزي و كامگاري مي خواهم و اميدوارم كه سال پنجم عمر " آسمايي " سالي باشد پر از شگوفايي و سرشار از نوآوري هاي پرجاذبه ، باشكوه و سودمند.

***

( * ) جشنواره هنر ، ادبيات و فرهنگ ،   به تاريخ  11 دسامبر سال 2000 به اشتراک شمار کثيري از شخصيت هاي علمي ، ادبي و فرهنگي و نيز حدود دوهزار نفر از هموطنان  از نقاط مختلف آلمان و اروپا به اين مناسبت در شهر فرانکفورت گرد م آمده بودند ، برگزار گرديد. در تدارک و اجراي جشنواره شمار کثيري از نهادهاي فرهنگي افغاني سهم داشتند که گزارش آن در همان زمان از طريق رسانه هاي معتبر بين المللي و نيز شماره اول سال پنجم ، شماره مسلسل 17، مجله آسمايي به چاپ رسيد.